پارت 3
ویو ات
بیدار شدم کارام کردم یه چیزی خوردم یه کیدارا گزاشتم امروز میخواستم برم به نامجون بگم که دوسش دارم اوف خیلی استرس دارم نمیدونم قراره چی بشه
رفتم یه لباس مشکی یه شلوار گشاد مشکی بر داشتم یه اهنگ گزاشتم پیاده رفتم تا محل کارم اوم هوا تازه اوف
نزدیک اونجا شدم از توگوشی خودمو دیدم رفتم جلو سلام کردم
+سلام
_سلام خوبی؟
+مرسی
_تمرین ها چطور پیش میره
+اوکیه مرسی
_اهان خوبه
+ام نامجون ببخشید امروز سرت خلوته
_اره چطور
+ببین اگه میخوای قبول کن میای بریم براشب یه رستوران
_واو ام اره مشکلی نیست ساعت چند
+نمیدونم چند باشه؟
_۸نیم خوبه؟
+اره عالیه
_خوبع
چند ساعت بعد
اوف خیلی خوشحال بودم بلخره میخوام بهش حس واقعیم بگم
یه لباس ابی کوتاه بایه کفش ابی پوشیدم خیلی قشنگ شده بود رفتم پایین منتظرش موندم خودش گفت میاد دنبالم حدود 5بعد دیدم امد رفتم سمت در باز کردم سلام کردم خیلی خوشگل شده لعنتی
بیدار شدم کارام کردم یه چیزی خوردم یه کیدارا گزاشتم امروز میخواستم برم به نامجون بگم که دوسش دارم اوف خیلی استرس دارم نمیدونم قراره چی بشه
رفتم یه لباس مشکی یه شلوار گشاد مشکی بر داشتم یه اهنگ گزاشتم پیاده رفتم تا محل کارم اوم هوا تازه اوف
نزدیک اونجا شدم از توگوشی خودمو دیدم رفتم جلو سلام کردم
+سلام
_سلام خوبی؟
+مرسی
_تمرین ها چطور پیش میره
+اوکیه مرسی
_اهان خوبه
+ام نامجون ببخشید امروز سرت خلوته
_اره چطور
+ببین اگه میخوای قبول کن میای بریم براشب یه رستوران
_واو ام اره مشکلی نیست ساعت چند
+نمیدونم چند باشه؟
_۸نیم خوبه؟
+اره عالیه
_خوبع
چند ساعت بعد
اوف خیلی خوشحال بودم بلخره میخوام بهش حس واقعیم بگم
یه لباس ابی کوتاه بایه کفش ابی پوشیدم خیلی قشنگ شده بود رفتم پایین منتظرش موندم خودش گفت میاد دنبالم حدود 5بعد دیدم امد رفتم سمت در باز کردم سلام کردم خیلی خوشگل شده لعنتی
۱۸.۶k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.