pr6
pr6
جیمین یهو ترس تمام بدنشو گرفت گفت هیچ راهی نیست که بیشتر دووم بیاره؟؟
یهو ا.ت اومد تو اتاق گفت داری با کی حرف میزنی خرافاتی ؟؟
گفتم برو بیرون ا.ت اصلا اعصاب ندارم
ا.ت گفت باشه بابا چیه مگه حالا
رفت بیرون و من یاد یک روش سنتی و قدیمی افتادم وای این روش خیلی کار سختی بود
((نوع روش :)یه روح رو به زور وارد بدن کسی که بیمار شده میکنه و بدن راحت تر شفا پیدا میکنه و بیشتر دووم میاره :))
جیمین شروع کردم به پیدا کردن روحی که وقتی وارد بدن تهیونگ میشه و کمی اون تو بمونه مشکلی پیش نیاد ((چون ممکنه روح به زور تو بدن تهیونگ بمونه ))
بعد پیداکردن یک روح که اسمش جه اون بود روح تهیونگ رو از بدنش خارج کردم و اون روح رو وارد بدن تهیونگ کردم.
[[[[[[[[
((در ماشین))
یهو تهیونگ بیهوش شد وجین گفت کوک سریع تر تهیونگ از حال رفت .
کو گفت چی؟باشه
سرعت رو برد رو ۲۵۰ و ۲۰ دقیقه بعد رسیدن به خونه ی کوک .
جیمین ویو
وقتی روح تهیونگ رو یکجا زندانی کردم تا بعداً پیدا کردنش مشکل نشه یهو سرم گیج رفت و همه جا سیاه شد .
کوک ویو
وقتی رسیدیم تهیونگ رو بغل کردم و گذاشتم رو کاناپه دکتر هم رفت بالا سرش منم رفتم تو اشپز خونه که یهو جیمین رو رو زمین بیهوش دیدم .
سریع رفتم پیشش دیدم خیس عرقه وزخمی رو بدنش نیست .
بغلش کردم بردمش تو اتاقم که نزدیک تر بود .
دکتر هم تا یک ساعت دیگه باید پیشه تهیونگ میموند.
گذاشتمش رو تخت و بهش نگاه کردم خیلی کیوت بود و خیلی خیس بود .
،[[[[[[[[[[[[[[
فردا تهیونگ به هوش اومد ولی اون تهیونگ همیشگی نبود و جیمین هم هنوز بهوش نیومده بود.
جین ویو
تهیونگ که بهوش اومد عین دیوونه ها میگف شما ها کی هستین اینجا کجاست و میگف چرا منو تهیونگ صدا میکنین اسم من جه اونه
همهمون گیج شده بودیم منم نمیدونستم چیکار کنم.
ا.ت هم میگف تهیونگ که سرش به جایی نخورده ها؟؟ چرا دیوونه شده جیمین چرا به هوش نمیاد این چه بد بختی ای یه که ریخته رو سرمونن.
جیمین یهو ترس تمام بدنشو گرفت گفت هیچ راهی نیست که بیشتر دووم بیاره؟؟
یهو ا.ت اومد تو اتاق گفت داری با کی حرف میزنی خرافاتی ؟؟
گفتم برو بیرون ا.ت اصلا اعصاب ندارم
ا.ت گفت باشه بابا چیه مگه حالا
رفت بیرون و من یاد یک روش سنتی و قدیمی افتادم وای این روش خیلی کار سختی بود
((نوع روش :)یه روح رو به زور وارد بدن کسی که بیمار شده میکنه و بدن راحت تر شفا پیدا میکنه و بیشتر دووم میاره :))
جیمین شروع کردم به پیدا کردن روحی که وقتی وارد بدن تهیونگ میشه و کمی اون تو بمونه مشکلی پیش نیاد ((چون ممکنه روح به زور تو بدن تهیونگ بمونه ))
بعد پیداکردن یک روح که اسمش جه اون بود روح تهیونگ رو از بدنش خارج کردم و اون روح رو وارد بدن تهیونگ کردم.
[[[[[[[[
((در ماشین))
یهو تهیونگ بیهوش شد وجین گفت کوک سریع تر تهیونگ از حال رفت .
کو گفت چی؟باشه
سرعت رو برد رو ۲۵۰ و ۲۰ دقیقه بعد رسیدن به خونه ی کوک .
جیمین ویو
وقتی روح تهیونگ رو یکجا زندانی کردم تا بعداً پیدا کردنش مشکل نشه یهو سرم گیج رفت و همه جا سیاه شد .
کوک ویو
وقتی رسیدیم تهیونگ رو بغل کردم و گذاشتم رو کاناپه دکتر هم رفت بالا سرش منم رفتم تو اشپز خونه که یهو جیمین رو رو زمین بیهوش دیدم .
سریع رفتم پیشش دیدم خیس عرقه وزخمی رو بدنش نیست .
بغلش کردم بردمش تو اتاقم که نزدیک تر بود .
دکتر هم تا یک ساعت دیگه باید پیشه تهیونگ میموند.
گذاشتمش رو تخت و بهش نگاه کردم خیلی کیوت بود و خیلی خیس بود .
،[[[[[[[[[[[[[[
فردا تهیونگ به هوش اومد ولی اون تهیونگ همیشگی نبود و جیمین هم هنوز بهوش نیومده بود.
جین ویو
تهیونگ که بهوش اومد عین دیوونه ها میگف شما ها کی هستین اینجا کجاست و میگف چرا منو تهیونگ صدا میکنین اسم من جه اونه
همهمون گیج شده بودیم منم نمیدونستم چیکار کنم.
ا.ت هم میگف تهیونگ که سرش به جایی نخورده ها؟؟ چرا دیوونه شده جیمین چرا به هوش نمیاد این چه بد بختی ای یه که ریخته رو سرمونن.
۳.۷k
۲۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.