تک پارتی از تهیونگ
تک پارتی از تهیونگ
________________
شخصیت ها : ا.ت و سومین و تهیونگ
سن : همه ٢٨
____________
ا.ت ویو :
سلام من کانگ ا.ت هستم ٢٨ سالمه ۵ ساله که با تهیونگ ازدواج کردم ولی اون وقتی من و الان تهیونگ ١ ساله که تهیونگ رفت سربازی و هنوز ۶ ماه دیگه مونده تا برگشتش خب دلم براش تنگ شده ( بچه ها امروز نامی و تهیونگ رفتن سربازی) سومین دوست صمیمیمه و یه دوست پسر داره که هنوز مارو باهم معرفی نکرده
تهیونگ ویو:
سلام من کیم تهیونگ هستم ٢٨ سالمه ۵ ساله که با کانگ ا.ت ازدواج کردم و الانم سربازی هستم اونم به مدت ١ سال و امروز خدمتم تموم میشه و برمیگردم پیش ا.ت
ا.ت ویو :
خونه بودم داشتم انیمه میدیدم و نودل میخوردم که سومین بهم زنگ زد
ا.ت : سلام بر الاغ جونم
سومین : ا.ت فقط انتخاب کن میای بار یا نه؟
ا.ت : نمیتونم بیام
سومین : بیا دیگه لطفاااا
ا.ت : شاید تهیونگ بیاد نمیتونم بیام
سومین : مگه تهیونگ نگفت ۶ ماه دیگه میام؟
ا.ت : چرا گف...
سومین : پس تا ساعت ۴ و نیم میام دنبالت
ا.ت : باشه خدافظ
الان ساعت ٣ بود رفتم یه دوش ٢٠ مینی گرفتم و اومدم بیرون موهامو خشک کردم و یه لباس و آرایش ملایم کردم که سومین بهم زنگ زد رفتم پایین سوار ماشینش شدم و رفتیم بار
تهیونگ ویو:
خب رفتم خونه ساعت ۵ بود درو باز کردم دیدم ا.ت نیست حدس زدم میدونم کجاست ولی امید وارم نباشه رفتم بار و ا.ت رو دیدم که یه پسره داشت بهش درخواست میداد رفتم اونجا و یه مشت خوابوندم توی صورتش و همینجوری میزدم که از صورتش خون میومد
ا.ت : تهیونگ بسه بیا بریم
دستشو گرفتم و بردمش خونه و ( اسماتشو درخواست بدین میفرستم)
( ٧ ساعت بعد)
ا.ت : تهیونگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ چرا اینجوری کردییییییییییییی ایییییییییییییییییییییییییییییییییییییی دلممممممممممممممممممممم
تهیونگ : میخواستی نری بار
دلشو ماساژ دادم
( گشادیم میاد بقیشو نمینویسم)
( پرش زمانی به ٩ ماه بعد)
ا.ت ویو:
دل درد داشتم تهیونگ رو صدا زدم
ا.ت : کیم ته تههههه دلممم کیسه آبم پاره شدههههههههههه
تهیونگ ویو :
با اون دادی که زد بردمش بیمارستان و بچه ها به دنیا اومدن و دوتاشون پسر بودن اسم یکیشون سوهو و اسم یکی دیگش ن سوجون
_________
پایان
________________
شخصیت ها : ا.ت و سومین و تهیونگ
سن : همه ٢٨
____________
ا.ت ویو :
سلام من کانگ ا.ت هستم ٢٨ سالمه ۵ ساله که با تهیونگ ازدواج کردم ولی اون وقتی من و الان تهیونگ ١ ساله که تهیونگ رفت سربازی و هنوز ۶ ماه دیگه مونده تا برگشتش خب دلم براش تنگ شده ( بچه ها امروز نامی و تهیونگ رفتن سربازی) سومین دوست صمیمیمه و یه دوست پسر داره که هنوز مارو باهم معرفی نکرده
تهیونگ ویو:
سلام من کیم تهیونگ هستم ٢٨ سالمه ۵ ساله که با کانگ ا.ت ازدواج کردم و الانم سربازی هستم اونم به مدت ١ سال و امروز خدمتم تموم میشه و برمیگردم پیش ا.ت
ا.ت ویو :
خونه بودم داشتم انیمه میدیدم و نودل میخوردم که سومین بهم زنگ زد
ا.ت : سلام بر الاغ جونم
سومین : ا.ت فقط انتخاب کن میای بار یا نه؟
ا.ت : نمیتونم بیام
سومین : بیا دیگه لطفاااا
ا.ت : شاید تهیونگ بیاد نمیتونم بیام
سومین : مگه تهیونگ نگفت ۶ ماه دیگه میام؟
ا.ت : چرا گف...
سومین : پس تا ساعت ۴ و نیم میام دنبالت
ا.ت : باشه خدافظ
الان ساعت ٣ بود رفتم یه دوش ٢٠ مینی گرفتم و اومدم بیرون موهامو خشک کردم و یه لباس و آرایش ملایم کردم که سومین بهم زنگ زد رفتم پایین سوار ماشینش شدم و رفتیم بار
تهیونگ ویو:
خب رفتم خونه ساعت ۵ بود درو باز کردم دیدم ا.ت نیست حدس زدم میدونم کجاست ولی امید وارم نباشه رفتم بار و ا.ت رو دیدم که یه پسره داشت بهش درخواست میداد رفتم اونجا و یه مشت خوابوندم توی صورتش و همینجوری میزدم که از صورتش خون میومد
ا.ت : تهیونگ بسه بیا بریم
دستشو گرفتم و بردمش خونه و ( اسماتشو درخواست بدین میفرستم)
( ٧ ساعت بعد)
ا.ت : تهیونگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ چرا اینجوری کردییییییییییییی ایییییییییییییییییییییییییییییییییییییی دلممممممممممممممممممممم
تهیونگ : میخواستی نری بار
دلشو ماساژ دادم
( گشادیم میاد بقیشو نمینویسم)
( پرش زمانی به ٩ ماه بعد)
ا.ت ویو:
دل درد داشتم تهیونگ رو صدا زدم
ا.ت : کیم ته تههههه دلممم کیسه آبم پاره شدههههههههههه
تهیونگ ویو :
با اون دادی که زد بردمش بیمارستان و بچه ها به دنیا اومدن و دوتاشون پسر بودن اسم یکیشون سوهو و اسم یکی دیگش ن سوجون
_________
پایان
۵.۸k
۲۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.