زندگی مخفی پارت ۷۴
#زندگی_مخفی
پارت ۷۴
......ده دقیقه بعد ........
تهیونگ یه دفعه ای بلند شد و داشت نفس نفس میزد
آروم سر جیمینو بلند کردم و گذاشتم روی کوسن مبل
بعد هم رفتم کنار تهیونگ
تهیونگ: جو...جونگ.... جونگکوک کجاست
جیسو:ته آروم باش
نفس عمیق بکش
ته یونگ:نکنه اون....
جیسو:آره آره اون تراشه گذاری شده
تهیونگ:اونم به خاطر من
وای خدایا
جیسو:آرم باش الان بچه ها بیدار میشن
استراحت کن بدنت نیاز داره
تهیونگ:نمیتونم....
جیسو:خب بیا باهم حرف بزنیم
نشستم کنارش اونم صاف نشست روی مبل
تهیونگ:دقیقا چی شد
من چطوری تراشه گذاری شدم
جیسو: نمیدونم من اونجا نبودم
تهیونگ:میدونی احساس میکنم همه اینا تقصیر منه
اگه نمیگفتم اون شب بیاید اونجا ....
جیسو:الان ما تو و اهیون رو پس گرفتیم
میتونیم بقیه رو هم آزاد کنیم
تهیونگ:این چند روزه اون چیکار کرد
جیسو:کل روزو بیدار میموند
یه گوشه میشست و با کسی حرف نمیزد
بعدشم سر جشن تولد هانا که هم هانا هم رز تراشه گذاری شدن همه داشتیم میرقصیدیم به جز اون
اون یه گوشه نشسته بود و به ما خیره شده بود
اون تمام تلاششو کرد تا بفهمه چطوری میتونه با یه وسیله سریع تراشه رو جدا کنه
تهیونگ:چیزی پیدا کرد
جیسو:نمیدونم
ولی چیزی به ما نگفته بود
تهیونگ:نونا میشه بغلت بخوابم
جیسو:بیا اینجا کوچولو
تهیونگ:فاصله سنی ما فقط دوساله ها
جیسو:باشه باشه حالا بیا
تهیونگ:نونا ممنونم که هستی
........فردا.........
۱۲:۰۰
جیمین(با داد):سلاممممم صبح بخیررر
مثل بمب توپیدم بهش:سلام و درد
سلام و مرض
تو چته که اول صبح اینطوری سر و صدا میکنییی
جیمین:ساعت دوازدهه
اول صبح نیست تهیونگ جان
تهیونگ:تهیونگ جان و مرض درد زهر مار
جیسو:هی هی آروم ته
اهیون:آیی
جیمین:اهیون
اهیون بیدار شدی
اهیون:من من کجام چرا اینقدر گردنم درد میکنه
جیمین نگاهی به جین کرد و سرشو انداخت پایین
جیمین:خببب
به خاطر تراشه هست
ولی الان حالت خوبه
اهیون:خب آره حالم خوبه
تهیونگ :خدارو شکر
اهیون:تهیونگ تو هم تراشه....
تهیونگ:آره منم تراشه گذاری شده بودم
ولی الان خوبم
جین:بچه ها بیاید تو آشپزخونه ناهار امادس
تهیونگ:اگه تو درستش کرده باشی جین هیونگ
من ترجیح میدم نخورم
جیمین:منم نمیخورم
جیسو:خفه شید
جین عزیزم هرچی تو درست کنی عالیه اینا رو ول کن خودم غذایی که تو درست کردی رو میخورم
جین:ممنونم عزیزم ولی من اینو درست نکردم یونگی درست کرده پس همتون میتونید بخورید
تهیونگ:ببخشید این عزیزم عزیزما قضیش چیه
جیمین:راستی اون نمیدونه
جیسو:خب منو جین خیلی وقته که باهم قرار میزاریم
و دیگه همین
تهیونگ:چیییی چطوری اینو به ما نگفتیدددد
جین:دیگه ماییم
تهیونگ:مگه تو گ...ی نبودی
پارت ۷۴
......ده دقیقه بعد ........
تهیونگ یه دفعه ای بلند شد و داشت نفس نفس میزد
آروم سر جیمینو بلند کردم و گذاشتم روی کوسن مبل
بعد هم رفتم کنار تهیونگ
تهیونگ: جو...جونگ.... جونگکوک کجاست
جیسو:ته آروم باش
نفس عمیق بکش
ته یونگ:نکنه اون....
جیسو:آره آره اون تراشه گذاری شده
تهیونگ:اونم به خاطر من
وای خدایا
جیسو:آرم باش الان بچه ها بیدار میشن
استراحت کن بدنت نیاز داره
تهیونگ:نمیتونم....
جیسو:خب بیا باهم حرف بزنیم
نشستم کنارش اونم صاف نشست روی مبل
تهیونگ:دقیقا چی شد
من چطوری تراشه گذاری شدم
جیسو: نمیدونم من اونجا نبودم
تهیونگ:میدونی احساس میکنم همه اینا تقصیر منه
اگه نمیگفتم اون شب بیاید اونجا ....
جیسو:الان ما تو و اهیون رو پس گرفتیم
میتونیم بقیه رو هم آزاد کنیم
تهیونگ:این چند روزه اون چیکار کرد
جیسو:کل روزو بیدار میموند
یه گوشه میشست و با کسی حرف نمیزد
بعدشم سر جشن تولد هانا که هم هانا هم رز تراشه گذاری شدن همه داشتیم میرقصیدیم به جز اون
اون یه گوشه نشسته بود و به ما خیره شده بود
اون تمام تلاششو کرد تا بفهمه چطوری میتونه با یه وسیله سریع تراشه رو جدا کنه
تهیونگ:چیزی پیدا کرد
جیسو:نمیدونم
ولی چیزی به ما نگفته بود
تهیونگ:نونا میشه بغلت بخوابم
جیسو:بیا اینجا کوچولو
تهیونگ:فاصله سنی ما فقط دوساله ها
جیسو:باشه باشه حالا بیا
تهیونگ:نونا ممنونم که هستی
........فردا.........
۱۲:۰۰
جیمین(با داد):سلاممممم صبح بخیررر
مثل بمب توپیدم بهش:سلام و درد
سلام و مرض
تو چته که اول صبح اینطوری سر و صدا میکنییی
جیمین:ساعت دوازدهه
اول صبح نیست تهیونگ جان
تهیونگ:تهیونگ جان و مرض درد زهر مار
جیسو:هی هی آروم ته
اهیون:آیی
جیمین:اهیون
اهیون بیدار شدی
اهیون:من من کجام چرا اینقدر گردنم درد میکنه
جیمین نگاهی به جین کرد و سرشو انداخت پایین
جیمین:خببب
به خاطر تراشه هست
ولی الان حالت خوبه
اهیون:خب آره حالم خوبه
تهیونگ :خدارو شکر
اهیون:تهیونگ تو هم تراشه....
تهیونگ:آره منم تراشه گذاری شده بودم
ولی الان خوبم
جین:بچه ها بیاید تو آشپزخونه ناهار امادس
تهیونگ:اگه تو درستش کرده باشی جین هیونگ
من ترجیح میدم نخورم
جیمین:منم نمیخورم
جیسو:خفه شید
جین عزیزم هرچی تو درست کنی عالیه اینا رو ول کن خودم غذایی که تو درست کردی رو میخورم
جین:ممنونم عزیزم ولی من اینو درست نکردم یونگی درست کرده پس همتون میتونید بخورید
تهیونگ:ببخشید این عزیزم عزیزما قضیش چیه
جیمین:راستی اون نمیدونه
جیسو:خب منو جین خیلی وقته که باهم قرار میزاریم
و دیگه همین
تهیونگ:چیییی چطوری اینو به ما نگفتیدددد
جین:دیگه ماییم
تهیونگ:مگه تو گ...ی نبودی
۱.۷k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.