(cold blue) part 2 . . .
باهم نشستیمو شروع کردیم خوردن صبحونه
براش قهوه ریختمو نون تست براش توی ظرف گذاشتم و مشغول شدیم
چیزی نگذشته بود که صدای زنگ تلفنش از اتاق اومد
اومد بلند شه که با دست اشاره کردم بشینه تا براش بیارم
دوییدم رفتم تو اتاق اما تا برسم قطع شده بود
اومدم گوشیشو بزارم همونجا که با پیامکایی که براش اومده بود روبرو شدم
_ عشقم دیشب خیلی خوش گذشت
_ ددی کی میای پیشم؟ دلم برات تنگ شده
_کی از شر اون دختره خلاص میشیم ددی؟ دلم میخواد برای همیشه پیش خودم باشی
زانو هام سست شدن ما هنوز ۱ هفته هم از ازدواجمون نگذشته
گوشیشو باز کردم و اخرین پیام دیشبشون که شب بخیر بود رو دیدم
ساعت زده بود ۵ صبح
اون به من گفت۲...
اشک تو چشام جمع شدن که یهو صدای جیمین از پایین بلند شد
جیمین: ا.ت؟؟ ا.ت کجا موندی؟
نفس عمیقی کشیدمو گوشیشو گذاشتم سرجاشو بغضمو قورت دادمو رفتم پایین
سر میز نشستم و بعد از نگاه کردن بهش با کبودی کوچیک گردنش روبرو شدم..
من گردنشو کبود نکردم و این یعنی..!
نگاهمو به میز دادم..من احمق با چه امیدی این میزو چیدم
جیمین: چرا نمیخوری؟
ا.ت: دلتنگت بود
جیمین: منم دلم برات تنگ شده بود
ا.ت: من که نه...همونی که دیشب باهم بودید
جیمین: چی میگی ا.ت؟
ا.ت: هیچی فقط پیامشو رسوندم..راستی سوالم پرسیده بود که کی از شر من راحت میشی؟
و اینکه کی میری پیشش دلتنگته..اها این یادم رفت..دیشبم خیلی بهش خوش گذشته
"چاقو رو ول کرد رو میز
جیمین: تو گوشی منو چک کردی؟
.
.
.
حمایت کنید
براش قهوه ریختمو نون تست براش توی ظرف گذاشتم و مشغول شدیم
چیزی نگذشته بود که صدای زنگ تلفنش از اتاق اومد
اومد بلند شه که با دست اشاره کردم بشینه تا براش بیارم
دوییدم رفتم تو اتاق اما تا برسم قطع شده بود
اومدم گوشیشو بزارم همونجا که با پیامکایی که براش اومده بود روبرو شدم
_ عشقم دیشب خیلی خوش گذشت
_ ددی کی میای پیشم؟ دلم برات تنگ شده
_کی از شر اون دختره خلاص میشیم ددی؟ دلم میخواد برای همیشه پیش خودم باشی
زانو هام سست شدن ما هنوز ۱ هفته هم از ازدواجمون نگذشته
گوشیشو باز کردم و اخرین پیام دیشبشون که شب بخیر بود رو دیدم
ساعت زده بود ۵ صبح
اون به من گفت۲...
اشک تو چشام جمع شدن که یهو صدای جیمین از پایین بلند شد
جیمین: ا.ت؟؟ ا.ت کجا موندی؟
نفس عمیقی کشیدمو گوشیشو گذاشتم سرجاشو بغضمو قورت دادمو رفتم پایین
سر میز نشستم و بعد از نگاه کردن بهش با کبودی کوچیک گردنش روبرو شدم..
من گردنشو کبود نکردم و این یعنی..!
نگاهمو به میز دادم..من احمق با چه امیدی این میزو چیدم
جیمین: چرا نمیخوری؟
ا.ت: دلتنگت بود
جیمین: منم دلم برات تنگ شده بود
ا.ت: من که نه...همونی که دیشب باهم بودید
جیمین: چی میگی ا.ت؟
ا.ت: هیچی فقط پیامشو رسوندم..راستی سوالم پرسیده بود که کی از شر من راحت میشی؟
و اینکه کی میری پیشش دلتنگته..اها این یادم رفت..دیشبم خیلی بهش خوش گذشته
"چاقو رو ول کرد رو میز
جیمین: تو گوشی منو چک کردی؟
.
.
.
حمایت کنید
۴.۹k
۰۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.