پارت ۲۱
″ویو ا.ت″
بیدار شدم همه ی کارام و کردم و رفتم پایین صبحونه خوردم که دیدم کوکی داره نگام میکنه
ا.ت:امم چیزی شده(در حال خوردن)
کوک:(سرشو میاد پایین و به غذا نگا میکنه)دور لبت کثیف شده
ا.ت:هیم جدی(پاک میکنه)مرسی که گفتی
بعد صبحونه رفتن سوار ماشین شدن و به مدرسه رسیدن و وقتی پیاده شدن با چهره های تعجب بچه ها مواجه شدن
ا.پ:ا.تتتتتتتت دختر تو کجا بودی یک ماه نگرانتم روز تولدتم که به مسیج هام جواب ندادی خیلی کثافت ش...(خواست ادامه بده که کوک و کنار ا.ت دید)ا.ت کوک کنار تو چیکا میکنه کاپ زدید؟(آروم)
ا.ت:دیونه بعدا حرف میزنیم الان نه ا.پ
(یک توضیح بدم ا.پ رفیق صمیمی ا.ت هست میتونید به جای ا.پ اسم رفیق صمیمیتون و بزارید جاش یعنی ا.ت اسم خودتون ا.پ اسم رفیقتون)
ا.پ:پشمک بهم جواب بدهههه
ا.ت داره میره سمت کلاسش
جونگکوک:ا.ت
ا.ت:هیم بله
جونگکوک دستاشو باز میکنه حالتی که یعنی بیا بغلم کن
ا.ت با تعجب نگاش میکنه اما برای اینکه ضایه نشن میره بغل کوک و محکم بغلش میکنه و گونشو بوس میکنه
ا.ت:حیح خوبه؟
جونگکوک:اهوم الان خوب شد(لبخند)
ا.ت:بای بای (میدوعه سمت کلاس و بر میگرده و با کوک بای بای میکنه)
تهیونگ:میبینم یکی اینجا خر ذوقه
جونگکوک:با امدن تو ذوقم رف
تهیونگ:بیترادب
هوپی:میبینم همه چیز داره خوب پیش میره
(هوپی و تهیونگ میزنن قدش)
هوپی:راستی کوک ان روز همش فیلم بود که ا.ت بتونه بیاد پیش تو و گرنه من هیچ وقت میا رو به ا.ت ترجیح نمیدم پس بهتره قهر نباشی
کوک:نقشه بود؟
تهیونگ:اره
کوک:دیونه ها
تهیونگ:کی بهش میگی
کوک:چیو؟
تهیونگ: اینکه می خوای باهات هم کاری کنه و اینکه مافیایی و اینکه به قدرت هکریش نیاز داری و اینکه...
کوک:اوکی اوکی همرو میگم
{ساعت ۱۱:۳۰}
″ویو ا.ت″
اخیش بالاخره کلاس تموم شد
ا.پ:ا.ت
ا.ت:جانم
ا.پ:گوه خوررررر نگفتی کاپ زدیییییی
ا.ت:ها چییی؟؟؟
ا.پ:اگر کاپ نزدید چرا پریدی بغلش و بوسش کردی فکر کردی من خرممممم
ا.ت نمدونست باید چی بگه
ا.پ:هوی پشمک چرا لال شدی
(ا.ب ان یکی رفیقتم میشه ا.ب :) پس شد ا.ت تو ا.پ رفیق صمیمیت ا.ب ان یکی رفیق صمیمیت)
ا.ب:حق با ا.پ حد اقل بهمون میگفتی
ا.ت:یااااا مهم اینه الان فهمیدید
ا.پ:حرف نباشه
ا.ت:هعب چشم
مدیر:لطفا همه ی دانش آموزان داخل سالن اجتماعات جمع بشن تکرار میکنم...
ا.ب:پاشیددددد بریممممم
ا.پ:یاا ا.ب اروم تر
ا.ت:خفه
.....
ا.ب:عررررر
ا.پ:عررر ترر
ا.ت:عررر تر تر
همه تون باهم:قرار بریم اردوووووو
ا.ت:من چه ذوقی دارم اخجوننن
ا.پ:بچه هاااااا من دلم می خواد بگیرم همتون و بزنم
ا.ب: ا.پ باید این عادتت و ترک کنی موقع خوشحالی همه رو می خوای جر بدی
ا.ت:اره حق با ا.ب
ا.پ:خفههه بهتره برنامه بچینیم
مدیر:لازم نیست برنامه هارو مدرسه میچینه
ا.ت:عااا سلام اقای لانگ
بیدار شدم همه ی کارام و کردم و رفتم پایین صبحونه خوردم که دیدم کوکی داره نگام میکنه
ا.ت:امم چیزی شده(در حال خوردن)
کوک:(سرشو میاد پایین و به غذا نگا میکنه)دور لبت کثیف شده
ا.ت:هیم جدی(پاک میکنه)مرسی که گفتی
بعد صبحونه رفتن سوار ماشین شدن و به مدرسه رسیدن و وقتی پیاده شدن با چهره های تعجب بچه ها مواجه شدن
ا.پ:ا.تتتتتتتت دختر تو کجا بودی یک ماه نگرانتم روز تولدتم که به مسیج هام جواب ندادی خیلی کثافت ش...(خواست ادامه بده که کوک و کنار ا.ت دید)ا.ت کوک کنار تو چیکا میکنه کاپ زدید؟(آروم)
ا.ت:دیونه بعدا حرف میزنیم الان نه ا.پ
(یک توضیح بدم ا.پ رفیق صمیمی ا.ت هست میتونید به جای ا.پ اسم رفیق صمیمیتون و بزارید جاش یعنی ا.ت اسم خودتون ا.پ اسم رفیقتون)
ا.پ:پشمک بهم جواب بدهههه
ا.ت داره میره سمت کلاسش
جونگکوک:ا.ت
ا.ت:هیم بله
جونگکوک دستاشو باز میکنه حالتی که یعنی بیا بغلم کن
ا.ت با تعجب نگاش میکنه اما برای اینکه ضایه نشن میره بغل کوک و محکم بغلش میکنه و گونشو بوس میکنه
ا.ت:حیح خوبه؟
جونگکوک:اهوم الان خوب شد(لبخند)
ا.ت:بای بای (میدوعه سمت کلاس و بر میگرده و با کوک بای بای میکنه)
تهیونگ:میبینم یکی اینجا خر ذوقه
جونگکوک:با امدن تو ذوقم رف
تهیونگ:بیترادب
هوپی:میبینم همه چیز داره خوب پیش میره
(هوپی و تهیونگ میزنن قدش)
هوپی:راستی کوک ان روز همش فیلم بود که ا.ت بتونه بیاد پیش تو و گرنه من هیچ وقت میا رو به ا.ت ترجیح نمیدم پس بهتره قهر نباشی
کوک:نقشه بود؟
تهیونگ:اره
کوک:دیونه ها
تهیونگ:کی بهش میگی
کوک:چیو؟
تهیونگ: اینکه می خوای باهات هم کاری کنه و اینکه مافیایی و اینکه به قدرت هکریش نیاز داری و اینکه...
کوک:اوکی اوکی همرو میگم
{ساعت ۱۱:۳۰}
″ویو ا.ت″
اخیش بالاخره کلاس تموم شد
ا.پ:ا.ت
ا.ت:جانم
ا.پ:گوه خوررررر نگفتی کاپ زدیییییی
ا.ت:ها چییی؟؟؟
ا.پ:اگر کاپ نزدید چرا پریدی بغلش و بوسش کردی فکر کردی من خرممممم
ا.ت نمدونست باید چی بگه
ا.پ:هوی پشمک چرا لال شدی
(ا.ب ان یکی رفیقتم میشه ا.ب :) پس شد ا.ت تو ا.پ رفیق صمیمیت ا.ب ان یکی رفیق صمیمیت)
ا.ب:حق با ا.پ حد اقل بهمون میگفتی
ا.ت:یااااا مهم اینه الان فهمیدید
ا.پ:حرف نباشه
ا.ت:هعب چشم
مدیر:لطفا همه ی دانش آموزان داخل سالن اجتماعات جمع بشن تکرار میکنم...
ا.ب:پاشیددددد بریممممم
ا.پ:یاا ا.ب اروم تر
ا.ت:خفه
.....
ا.ب:عررررر
ا.پ:عررر ترر
ا.ت:عررر تر تر
همه تون باهم:قرار بریم اردوووووو
ا.ت:من چه ذوقی دارم اخجوننن
ا.پ:بچه هاااااا من دلم می خواد بگیرم همتون و بزنم
ا.ب: ا.پ باید این عادتت و ترک کنی موقع خوشحالی همه رو می خوای جر بدی
ا.ت:اره حق با ا.ب
ا.پ:خفههه بهتره برنامه بچینیم
مدیر:لازم نیست برنامه هارو مدرسه میچینه
ا.ت:عااا سلام اقای لانگ
۴۹.۴k
۱۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.