چه اتفاقی افتاد
چه اتفاقی افتاد
𝕻𝖆𝖗𝖙_۳۳
شوگا: میشناسیش؟
ا/ت:(وقتی دبیرستان بودم، یکی بود که اسمش فلیکس بود. خیلی پسره باهوشی بود. ولی خیلی سرد و جدی بود. که یهو بدون هیچ دلیلی دیگه مدرسه نیومد. خیلی ها میگفتن که مرده. یعنی این همون فلیکسه؟)
شوگا: هعی ا/ت.
ا/ت:.......
شوگا: ا/تتتت(داد)
ا/ت: بله. بله
چی گفتین؟
شوگا: گفتم میشناسیش یا نه؟
ا/ت:نه نمیشناسمش.
(نمیدونم چرا گفتم نمیشناسمش.
یعنی واقعا فلیکس زندس؟ یا این همون فلیکسه؟)
شوگا: بهتر بری استراحت کنی.
ا/ت: عا. باشه. ببخشید من دیگه برم. خداحافظ. فردا ساعت چند بیام؟
شوگا: مگه قراره جایی بری؟
ا/ت: خوب. دارم میرم هتل بخوابم.
شوگا: متاسفم که نا امیدت میکنم. ولی تو از این به بعد داخل یکی از اتاق های این عمارت زندگی میکنی.
ا/ت: بلهههعع!!
شوگا: میگم وسایلت رو بیارن اینجا.
فعلا دنبالم بیا تا ی اتاق بهت بدم.
ا/ت:(شک)
(رفتن پیش اتاق)
شوگا: بیا اینم اتاقت، این بهترین اتاق عمارته.
ا/ت: هوم. خوبه.
شوگا: خوب استراحت کن. فردا قرار بریم به عمارت فلیکس.
ا/ت: باشه. شب بخیر(درو محکم بست)
شوگا: اروممم(تو ذهنش: دیونهه)
𝕻𝖆𝖗𝖙_۳۳
شوگا: میشناسیش؟
ا/ت:(وقتی دبیرستان بودم، یکی بود که اسمش فلیکس بود. خیلی پسره باهوشی بود. ولی خیلی سرد و جدی بود. که یهو بدون هیچ دلیلی دیگه مدرسه نیومد. خیلی ها میگفتن که مرده. یعنی این همون فلیکسه؟)
شوگا: هعی ا/ت.
ا/ت:.......
شوگا: ا/تتتت(داد)
ا/ت: بله. بله
چی گفتین؟
شوگا: گفتم میشناسیش یا نه؟
ا/ت:نه نمیشناسمش.
(نمیدونم چرا گفتم نمیشناسمش.
یعنی واقعا فلیکس زندس؟ یا این همون فلیکسه؟)
شوگا: بهتر بری استراحت کنی.
ا/ت: عا. باشه. ببخشید من دیگه برم. خداحافظ. فردا ساعت چند بیام؟
شوگا: مگه قراره جایی بری؟
ا/ت: خوب. دارم میرم هتل بخوابم.
شوگا: متاسفم که نا امیدت میکنم. ولی تو از این به بعد داخل یکی از اتاق های این عمارت زندگی میکنی.
ا/ت: بلهههعع!!
شوگا: میگم وسایلت رو بیارن اینجا.
فعلا دنبالم بیا تا ی اتاق بهت بدم.
ا/ت:(شک)
(رفتن پیش اتاق)
شوگا: بیا اینم اتاقت، این بهترین اتاق عمارته.
ا/ت: هوم. خوبه.
شوگا: خوب استراحت کن. فردا قرار بریم به عمارت فلیکس.
ا/ت: باشه. شب بخیر(درو محکم بست)
شوگا: اروممم(تو ذهنش: دیونهه)
۱۳۸
۱۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.