پارت ۱۴ ( آخر ) تتو آرتیست من ✨️🥊
ویو لوگان
تا امروز اون عوضیا منو بدجوری شکنجه دادن مثلا روی پام آب جوش میریختن و اون جاکیونگ عوضی ( پسر خالشون ) بد جوری بهم مشت میزد
( دوساعت بعد )
ادامه ی ویو لوگان
در اون خونه ی لعنتی به صدا در اومد و وقتی در زیر زمین باز شد با چیزی که دیدم خوشکم زد .... لونا دستش رو گذاشت رو شونش و گفت
÷ اوم .... خواهر برادر بازم به هم رسیدن (خنده)
( علامت لوگان / اینه )
/ لونا .. عفریته اینجا چه خبره هااا (داد) نایگیو تو ...... تو خودتی ؟ (بغص)
_ لوگان ........ خوبی ؟ آره .. آره خودمم
( یوهو جاکیونگ میاد تو درضم علامت جاکیونگ = اینه )
= به ! به .... خانم نایگیو ازین ورا ؟؟
_ به توچه که از کودوم ورا هاااا ؟؟
درضم اومدم پنجاه میلیون دلار رو بدم
÷ تصمیم خوبی گرفتی ( خنده )
( جایکیونگ لوگان رو باز میکنه )
از دید ادمین :
نایگیو پول اون دوتا عوصی رو داد و لوگان رو بر خونه ی خودش
/ نایگیو .... دلم برات تنگ شده بود خوشگلم
_ اوهوم دل منم برات تنگ شده بود
( گوشی نایگیو زنگ خورد و تهیونگ بود )
مکالمه :
+ سلام نایگیو خوبی ؟؟
_ سلام تهیونگا آره خولم تو چی ؟؟
+ منم خوبم ... کجایی ؟؟ باید ببینمت
_ اوهوم ... اوکی بیا خونم
+ اوکی راستی برادرت الان پیشته ؟؟
_ آره 🥺 ( ذوق )
+ باشه مس من الان میام بای
_ بای
پایان مکالمه
تهیونگ رفت خونه ی نایگیو و حودشو به برادرش معرفی کرد و بعد یه رب .....
فلش بک به قبل زنگ زدن تهیونگ ویو تهیونگ
امروز تصمیم گرفتم به نایگیو اعطراف کنم که عاشقشم پس همین کارو میکنم اره
پایان فلش بک
ازدید ادمین :
بالاخره تهیونگ به نایگیو اعطراف میکنه و خوشبختانه این حس یه حس دوطرفه بود ...
تهیونگ و نایگیو باهم خوشبخت شدند
🖇 پایان 🖇
فالو نمیکنی ؟؟ 🙂🙃
تا امروز اون عوضیا منو بدجوری شکنجه دادن مثلا روی پام آب جوش میریختن و اون جاکیونگ عوضی ( پسر خالشون ) بد جوری بهم مشت میزد
( دوساعت بعد )
ادامه ی ویو لوگان
در اون خونه ی لعنتی به صدا در اومد و وقتی در زیر زمین باز شد با چیزی که دیدم خوشکم زد .... لونا دستش رو گذاشت رو شونش و گفت
÷ اوم .... خواهر برادر بازم به هم رسیدن (خنده)
( علامت لوگان / اینه )
/ لونا .. عفریته اینجا چه خبره هااا (داد) نایگیو تو ...... تو خودتی ؟ (بغص)
_ لوگان ........ خوبی ؟ آره .. آره خودمم
( یوهو جاکیونگ میاد تو درضم علامت جاکیونگ = اینه )
= به ! به .... خانم نایگیو ازین ورا ؟؟
_ به توچه که از کودوم ورا هاااا ؟؟
درضم اومدم پنجاه میلیون دلار رو بدم
÷ تصمیم خوبی گرفتی ( خنده )
( جایکیونگ لوگان رو باز میکنه )
از دید ادمین :
نایگیو پول اون دوتا عوصی رو داد و لوگان رو بر خونه ی خودش
/ نایگیو .... دلم برات تنگ شده بود خوشگلم
_ اوهوم دل منم برات تنگ شده بود
( گوشی نایگیو زنگ خورد و تهیونگ بود )
مکالمه :
+ سلام نایگیو خوبی ؟؟
_ سلام تهیونگا آره خولم تو چی ؟؟
+ منم خوبم ... کجایی ؟؟ باید ببینمت
_ اوهوم ... اوکی بیا خونم
+ اوکی راستی برادرت الان پیشته ؟؟
_ آره 🥺 ( ذوق )
+ باشه مس من الان میام بای
_ بای
پایان مکالمه
تهیونگ رفت خونه ی نایگیو و حودشو به برادرش معرفی کرد و بعد یه رب .....
فلش بک به قبل زنگ زدن تهیونگ ویو تهیونگ
امروز تصمیم گرفتم به نایگیو اعطراف کنم که عاشقشم پس همین کارو میکنم اره
پایان فلش بک
ازدید ادمین :
بالاخره تهیونگ به نایگیو اعطراف میکنه و خوشبختانه این حس یه حس دوطرفه بود ...
تهیونگ و نایگیو باهم خوشبخت شدند
🖇 پایان 🖇
فالو نمیکنی ؟؟ 🙂🙃
۳.۸k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.