مونالیزا پارت ۳۸
"واییییییییییی مونالیزااااا یکم سعی کننننن به یه چیز شاد فکر کن
*نمیشهههههه به چهار تا شوهرم فکر کنم یا بچه هام؟
"اهاااا آفرین بچه هات
*بچه هایی که هر کدوم از یکی ان؟
$خب خب خب به کجا رسیدین ؟
+میخوام برای آخرین بار ببوسمش
^میدونی اگه ...
+مگه نمیخواین منو بکشینننن؟پس دیگه چیییییهههه؟
^پووففف خیلی خب
تهیونگ با همان دست های بسته به سمت جونگکوک رفت و بی وقفه با چشمان بسته او را بوسید
زیباست نه؟با دستان بسته بر روی سکوی دار
گفته بودم دنیا نمیتواند چیز به این زیبایی را انکار کند پس تصمیم بر این شد تا آن را نابود کند چون عشق بین آن دو بسیار زیبا بود
و زیبایی بیش از اندازه خطرناک است
"باورم نمیشهههه اون منو دیوونه کردههههه نمیتونه بخندهههه
*میتونم تو مشکل داریییی نگااااا
و مونالیزا لبخندی ناشیانه زد
$هی هی بسه کار نشد نداره
....
*نمیشهههههه به چهار تا شوهرم فکر کنم یا بچه هام؟
"اهاااا آفرین بچه هات
*بچه هایی که هر کدوم از یکی ان؟
$خب خب خب به کجا رسیدین ؟
+میخوام برای آخرین بار ببوسمش
^میدونی اگه ...
+مگه نمیخواین منو بکشینننن؟پس دیگه چیییییهههه؟
^پووففف خیلی خب
تهیونگ با همان دست های بسته به سمت جونگکوک رفت و بی وقفه با چشمان بسته او را بوسید
زیباست نه؟با دستان بسته بر روی سکوی دار
گفته بودم دنیا نمیتواند چیز به این زیبایی را انکار کند پس تصمیم بر این شد تا آن را نابود کند چون عشق بین آن دو بسیار زیبا بود
و زیبایی بیش از اندازه خطرناک است
"باورم نمیشهههه اون منو دیوونه کردههههه نمیتونه بخندهههه
*میتونم تو مشکل داریییی نگااااا
و مونالیزا لبخندی ناشیانه زد
$هی هی بسه کار نشد نداره
....
۱.۳k
۱۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.