پارت ۲۸+++
همچنان ارسلان🤧😂💜
من:ولی تعداد ساندویچا که از تعداد پسرا بیشتر بود ینی به همه بچه ها رسید یدونه
ممد:خب چندتا اضافه درست کردم از اونجایی که میدونستم پسرا مث چی گشنه ان و با یکی سیر نمیشن
من:باریکلا واقعا باریکلا به این هوش
ممد:ای بابا کاری نداش که خجالتم ندید
متین:کِی درست کردی حالا؟چرا من ندیدم؟
ممد:کور بودی خب
متین:هار هار هار
ممد:نیستی ینی؟
متین:هستم؟
ممد:نیستی؟
متین:هستممممم؟
ممد:نیستیییییی؟
متین:تو کوری که نمیبینی من کور نیستم
ممد:خجالت نمیکشی با بزرگترت اینجوری حرف میزنی؟
متین:نخیر
ممد:خاک بر اون سرت کنن
متین:باشه چون تو گفتی حتما
ممد:چر...
دیانا:بابا چند لحظه ساکت باشین دیگه عه از اون موقع همش در حال حرف زدنین اَه
عررر بلاخره حرف زددددد خداروشکر لال نشدههه پسسسس
دور از جونش البته
و دیگه کسی چیزی نگففف
سکوت بدی بود
هی میخواسم یه چیزی بگم نمیتونستم
گوشیمو به ضبط ماشین وصل کردم و اهنگ گذاشتم
که حداقل یه صدایی باشه
دیانا که هنزفری تو گوشش بود و نگاهش به بیرون
نیکا هم که مشخص بود کلافه اس و حوصله اش سر رفته
ممد سرش تو گوشیش بود
متینم نمیدیدم
هنوز یه ساعتی مونده بود برسیم
چه عنی بخورممم
حوصله ام سریدهههههه
زیادی کلافه شده بودم
به شدت نیاز داشتم صدای یکی در بیاد و راجب یه چیزی حرف بزنه
هیچوقت این همه وقت تو سکوت نبودم
شعت
نزدیک بود سرمو بکوبم به این ور اونور ماشین از شدت کلافگی
که.....(:
ها ها ها بمونید تو خماری تا یه قرن دیگه پارت بعدو بزارم😂😂😂💔
نه شوخیدم ۱۰۰ سال دیگه میزارم😌😂🤧
(ها ها ها)
تلخم خودتونید🤧😂
من:ولی تعداد ساندویچا که از تعداد پسرا بیشتر بود ینی به همه بچه ها رسید یدونه
ممد:خب چندتا اضافه درست کردم از اونجایی که میدونستم پسرا مث چی گشنه ان و با یکی سیر نمیشن
من:باریکلا واقعا باریکلا به این هوش
ممد:ای بابا کاری نداش که خجالتم ندید
متین:کِی درست کردی حالا؟چرا من ندیدم؟
ممد:کور بودی خب
متین:هار هار هار
ممد:نیستی ینی؟
متین:هستم؟
ممد:نیستی؟
متین:هستممممم؟
ممد:نیستیییییی؟
متین:تو کوری که نمیبینی من کور نیستم
ممد:خجالت نمیکشی با بزرگترت اینجوری حرف میزنی؟
متین:نخیر
ممد:خاک بر اون سرت کنن
متین:باشه چون تو گفتی حتما
ممد:چر...
دیانا:بابا چند لحظه ساکت باشین دیگه عه از اون موقع همش در حال حرف زدنین اَه
عررر بلاخره حرف زددددد خداروشکر لال نشدههه پسسسس
دور از جونش البته
و دیگه کسی چیزی نگففف
سکوت بدی بود
هی میخواسم یه چیزی بگم نمیتونستم
گوشیمو به ضبط ماشین وصل کردم و اهنگ گذاشتم
که حداقل یه صدایی باشه
دیانا که هنزفری تو گوشش بود و نگاهش به بیرون
نیکا هم که مشخص بود کلافه اس و حوصله اش سر رفته
ممد سرش تو گوشیش بود
متینم نمیدیدم
هنوز یه ساعتی مونده بود برسیم
چه عنی بخورممم
حوصله ام سریدهههههه
زیادی کلافه شده بودم
به شدت نیاز داشتم صدای یکی در بیاد و راجب یه چیزی حرف بزنه
هیچوقت این همه وقت تو سکوت نبودم
شعت
نزدیک بود سرمو بکوبم به این ور اونور ماشین از شدت کلافگی
که.....(:
ها ها ها بمونید تو خماری تا یه قرن دیگه پارت بعدو بزارم😂😂😂💔
نه شوخیدم ۱۰۰ سال دیگه میزارم😌😂🤧
(ها ها ها)
تلخم خودتونید🤧😂
۹.۷k
۱۲ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.