آشنایی زهر الود𝚙𝚊𝚛𝚝 3

ته.. راستی اسمت چیه؟
کوک.. جونگکوک ... جعون جونگکوک
ته.. اها
کوک.. اسم تو چیه؟
ته.. تهیونگ.. کیم تهیونگ
کوک.. باشه تهیونگ .. میرم الکل بیارم
جونگکوک رفت و الکل آورد و خوردیم .. خیلی زیاد خورده بودیم و حالم دست خودم نبود
یکهو چشم به لباش افتاد .. چه لبای قلمبه ای زیبایی داشت .. دوست داشتم مزشو بچشم
ته.. جونگکوک میتونم ببوسمت
کوک.. البته تهیونگ
بدون معطلی لبامو رو لباش گذاشتم .. هی میبوسیدمش .. خیلی خوشمزه بود... مزه ی تلخ الک رو لباش مونده بود اهه خوشمزه بود خیلی
لبمو از فاصله دادم و تو چشمای خوشگلش نگاه کردم خیلی زیبا بود.. دلم نمیومد بکشمش
کوک... تهیونگ میخوای وارد رابطه شیم ؟
ته.. چی میگی؟ حالت خوبه ؟ تو منو تازه دیدی
کوک.. مهم نیست بیبی بوی .. فقط میخوام باهات باشم
ته... قبول کردم چون وقتی میدیدمش میتونستم عشقو تجربه کنم
( اینم پارت اخر .. کوکی و تهیونگ باهم خوب زندگی کردن .. بخشید یکم کم بود جون واقعا حالم بده اخر هفته میخوام استراحت کنم طول ندادم )