صبح بلند شدنمو دیدم هیون نیست رفتم پایین دیدم تو آشپزخونه
صبح بلند شدنمو دیدم هیون نیست رفتم پایین دیدم تو آشپزخونه داره غذا درست میکنه
+ مگه نرفتی سرکار
_ از این به بعد صبحا پیشت میمونم باید مراقب عشقم و بچمون اشم
+لازم نکرده خودم مراقبم
_ اینقدر لجبازی نکن ات ، دلیل تنفرت از من چیه ها توکه عاشق من بودی
+ تو بابامو کشتی هیون بعد انداختی گردن فلیکس اگه میدونستم هیچوقت باهاش کات نمیکردم
_ یعنی میگی هنوزم دوسش داری؟ خب چرا با از اون حامله نشدی ها
رفتی و زدی توی گوشش
+ چطور روت میشه همچین چیزی بهم بگی ها واقعاً عوضی هستی
اینو گفتی و رفتی بالا و درو اتاقو بستی هیون که تازه متوجه شده بود چی بهت گفته عصبی شدو با مشت به میز کوبید رفت روی کاناپه دراز کشید و خوابش برد بعد از چند دقیقه از اتاق اومدی بیرون و با دیدنش درحالی که خوابیده پتویی آوردی و روش انداختی و موهاشو نوازش کردی و رفتی بالا خوابیدی
پرش زمانی به شب شب:
ساعت ۱ بود هیون هنوز نیومده بود و توهم درد زیادی داشتی بالاخره هیون اومد خیلی مست بود و حواسش سرجاش نبود و تا حد مرگ زدت و باعث شد خونریزی کنی وقتی دید خونریزی کردی به خودش اومد و سریع بردنت بیمارستان
ویو هیونجین:
سرم رو توی دستام گرفته بودم و به خودم لعنت میفرستادم که مست کردم همونطور که اشک می ریختم فلیکس اومد و یقمو گرفت و بلندم کرد
^ عوضی چرا اینکارو باهاش کردی ها اگه آسیب ببینه چی ها حرف بزن چرا خفه خون گرفتی ها
_ دست خودم نبود مست بودم حالیم نبود
^ چرا مست کردی ها چرا عوضی اگه بلایی سرش بیاد تیکه تیکت میکنم
دکتر: همراه خانوم هوانگ ات
_ بله دکتر منم
دکتر: شما با ایشون چه نسبتی دارین
_ شوهرشم حالش خوبه
دکتر: بله ولی متأسفانه...
+ مگه نرفتی سرکار
_ از این به بعد صبحا پیشت میمونم باید مراقب عشقم و بچمون اشم
+لازم نکرده خودم مراقبم
_ اینقدر لجبازی نکن ات ، دلیل تنفرت از من چیه ها توکه عاشق من بودی
+ تو بابامو کشتی هیون بعد انداختی گردن فلیکس اگه میدونستم هیچوقت باهاش کات نمیکردم
_ یعنی میگی هنوزم دوسش داری؟ خب چرا با از اون حامله نشدی ها
رفتی و زدی توی گوشش
+ چطور روت میشه همچین چیزی بهم بگی ها واقعاً عوضی هستی
اینو گفتی و رفتی بالا و درو اتاقو بستی هیون که تازه متوجه شده بود چی بهت گفته عصبی شدو با مشت به میز کوبید رفت روی کاناپه دراز کشید و خوابش برد بعد از چند دقیقه از اتاق اومدی بیرون و با دیدنش درحالی که خوابیده پتویی آوردی و روش انداختی و موهاشو نوازش کردی و رفتی بالا خوابیدی
پرش زمانی به شب شب:
ساعت ۱ بود هیون هنوز نیومده بود و توهم درد زیادی داشتی بالاخره هیون اومد خیلی مست بود و حواسش سرجاش نبود و تا حد مرگ زدت و باعث شد خونریزی کنی وقتی دید خونریزی کردی به خودش اومد و سریع بردنت بیمارستان
ویو هیونجین:
سرم رو توی دستام گرفته بودم و به خودم لعنت میفرستادم که مست کردم همونطور که اشک می ریختم فلیکس اومد و یقمو گرفت و بلندم کرد
^ عوضی چرا اینکارو باهاش کردی ها اگه آسیب ببینه چی ها حرف بزن چرا خفه خون گرفتی ها
_ دست خودم نبود مست بودم حالیم نبود
^ چرا مست کردی ها چرا عوضی اگه بلایی سرش بیاد تیکه تیکت میکنم
دکتر: همراه خانوم هوانگ ات
_ بله دکتر منم
دکتر: شما با ایشون چه نسبتی دارین
_ شوهرشم حالش خوبه
دکتر: بله ولی متأسفانه...
۱.۸k
۰۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.