قاتل من= p¹
POV A/T:
خب از کجا شروع کنم؟
از روزی که وارد دانشگاه شدم؟
یا از روزی که برگشتم خونه و مامانو زخمی و خونی روی مبل دیدم؟
یا....
و کلی حرفای دیگه که نمیدونم از کجا شروع کنم
من ا/ت دختر ۱۹ ساله ایم که آرزو داشت مثل دخترای هم سن خودم بتونم دانشگاه رو ادامه بدم و در آخر فارغ التحصیل بشم و بتونم شغل خوبی پیدا کنم
نه اینکه بشم دختر خونده ی رئیس یه مافیا تا بتونم قاتل ننه بابامو پیدا کنم
البته مامانم به رحمت خدا رفته بود اما بابام.....؟
هنوز نمیدونم کجاست فقط وقتی مامانو رسوندم بیمارستان و دکترا گفتن دیر آوردمش و بعد از دستش دادم و وقتی رسیدم خونه نامه ای روی میز پیدا کردم که بابام گفته بود متاسفه و باید بره وگرنه همه ما تو خطریم^
ا/ت=هه!...واقعا متاسفی بابا؟
این دقیقا چیزی بود که بعد خوندن اون نامه با خودم گفتم
من بعد گم و گور شدن بابا و قتل مادرم به خونه دوستم پناه بردم دقیقا جایی که مکان امن من به نظر میرسید اما اما اما دقیقا همه چیز اون روزی که از سر کار برگشتم خونه تغییر کرد
من و دوستمو دزدیدن به یه فاحشه خونه
ولی بعدش ما رو بردن به مزایده مزخرف تا به فروش برسیم
خب تا اینجا گذشت ولی بعدش آقایی ما رو خرید اونم هر دومون
آقای کیم سانگ آدم خیلی خوبیه چون ما رو به عنوان دختر خوندش قبول کرد نه برده جنسیش!"
در اتاقم زده شد پس منم دفتر و خودکار رو گذاشتم رو پاتختی کنار تخت
من یه گرگم که توی ۱۶ سالگیم جنسیت ثانویم مشخص شد و فهمیدم یه امگام دیگه چی از این بدتر ؟ امگایی با بوی عسل و وانیل
شیرینه مگه نه؟ ولی نه برای یک امگا
دوست بنده یعنی سومین با دوتا ماگ قهره وارد اتاقم شد
سومین= اووووووه خانوم داری چیکار میکنی هوم؟ دوره هیتت انگار کاملا تموم شده چون تب نداری!
خب باید بگم سومین یک بتا بود و پزشکی میخونه
ا/ت= اره سومی اره! لطفا چقدر میخوای مراقبم باشی ؟ من امروز دوره هیتم تموم شده و میتونم با خیال راحت برم بیرون!
سومی= ارههههههه عالیه پس زود باش آماده شو میخوام ببرمت اون کافه که خیلی معروفه
_ ۱ ساعت بعد" کافه معروف پاریس _
همینجوری که سرم توی منو بود سومی با گفتن (چند دقیقه دیگه برمیگردم) منو ترک کرد و به سمت دسشویی رفت
در همین حین نگاه تیزی رو روی خودم حس کردم و وقتی سرمو بالا آوردم
بینگووووو یک مرد جذاب و خوش قیافه بالا سرم ایستاده بود ولی اون آلفا نبود
میتونستم از روی غریزه امگاییم بفهمم که طرف آلفا نیست
ا/ت= آم...سلام؟
مرد بدون هیچ جوابی فقط یه کاغذ از توی جیب کتش در آورد و رو کرد به من:
_ خانوم کیم ا/ت؟
ا/ت= بله خودم هستم! مشکلی پیش اومده ؟
_ لطفا این نامه به آقای کیم سانگ برسونین!
بعد هم اون کاغذ رو گذاشت جلوم و رفت
انقد تو فکر بودم که نفهمیدم سومین اومده!
.......
خب از کجا شروع کنم؟
از روزی که وارد دانشگاه شدم؟
یا از روزی که برگشتم خونه و مامانو زخمی و خونی روی مبل دیدم؟
یا....
و کلی حرفای دیگه که نمیدونم از کجا شروع کنم
من ا/ت دختر ۱۹ ساله ایم که آرزو داشت مثل دخترای هم سن خودم بتونم دانشگاه رو ادامه بدم و در آخر فارغ التحصیل بشم و بتونم شغل خوبی پیدا کنم
نه اینکه بشم دختر خونده ی رئیس یه مافیا تا بتونم قاتل ننه بابامو پیدا کنم
البته مامانم به رحمت خدا رفته بود اما بابام.....؟
هنوز نمیدونم کجاست فقط وقتی مامانو رسوندم بیمارستان و دکترا گفتن دیر آوردمش و بعد از دستش دادم و وقتی رسیدم خونه نامه ای روی میز پیدا کردم که بابام گفته بود متاسفه و باید بره وگرنه همه ما تو خطریم^
ا/ت=هه!...واقعا متاسفی بابا؟
این دقیقا چیزی بود که بعد خوندن اون نامه با خودم گفتم
من بعد گم و گور شدن بابا و قتل مادرم به خونه دوستم پناه بردم دقیقا جایی که مکان امن من به نظر میرسید اما اما اما دقیقا همه چیز اون روزی که از سر کار برگشتم خونه تغییر کرد
من و دوستمو دزدیدن به یه فاحشه خونه
ولی بعدش ما رو بردن به مزایده مزخرف تا به فروش برسیم
خب تا اینجا گذشت ولی بعدش آقایی ما رو خرید اونم هر دومون
آقای کیم سانگ آدم خیلی خوبیه چون ما رو به عنوان دختر خوندش قبول کرد نه برده جنسیش!"
در اتاقم زده شد پس منم دفتر و خودکار رو گذاشتم رو پاتختی کنار تخت
من یه گرگم که توی ۱۶ سالگیم جنسیت ثانویم مشخص شد و فهمیدم یه امگام دیگه چی از این بدتر ؟ امگایی با بوی عسل و وانیل
شیرینه مگه نه؟ ولی نه برای یک امگا
دوست بنده یعنی سومین با دوتا ماگ قهره وارد اتاقم شد
سومین= اووووووه خانوم داری چیکار میکنی هوم؟ دوره هیتت انگار کاملا تموم شده چون تب نداری!
خب باید بگم سومین یک بتا بود و پزشکی میخونه
ا/ت= اره سومی اره! لطفا چقدر میخوای مراقبم باشی ؟ من امروز دوره هیتم تموم شده و میتونم با خیال راحت برم بیرون!
سومی= ارههههههه عالیه پس زود باش آماده شو میخوام ببرمت اون کافه که خیلی معروفه
_ ۱ ساعت بعد" کافه معروف پاریس _
همینجوری که سرم توی منو بود سومی با گفتن (چند دقیقه دیگه برمیگردم) منو ترک کرد و به سمت دسشویی رفت
در همین حین نگاه تیزی رو روی خودم حس کردم و وقتی سرمو بالا آوردم
بینگووووو یک مرد جذاب و خوش قیافه بالا سرم ایستاده بود ولی اون آلفا نبود
میتونستم از روی غریزه امگاییم بفهمم که طرف آلفا نیست
ا/ت= آم...سلام؟
مرد بدون هیچ جوابی فقط یه کاغذ از توی جیب کتش در آورد و رو کرد به من:
_ خانوم کیم ا/ت؟
ا/ت= بله خودم هستم! مشکلی پیش اومده ؟
_ لطفا این نامه به آقای کیم سانگ برسونین!
بعد هم اون کاغذ رو گذاشت جلوم و رفت
انقد تو فکر بودم که نفهمیدم سومین اومده!
.......
۵.۰k
۱۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.