Margins P¹
همه چیز قرار نیست طبق روال باشه و همه چیز از
همون اول عالی و بی نقص باشه
حتی ماه....حتی پروانه ها و...
این زندگی میتونه یه دردِ کامل رو توصیف کنه
که در آخرش هیچ چیز معلوم نیست
دان بی ویو
سلام من جئون دان بی هستم و ۲۲ سالمه
و وارث یه خانوادهی ثروتمندم که ای کاش نبود
پدرِ من مافیا هست و مادرم وقتی اینو فهمیدم مارو
ترک کرد و رفت و من و برادرم و خواهرم موندیم
برادرم شوگا ۶ ساله رفته آمریکا و خبری
ازش نیست خواهرم یونا هم آلمان زندگی میکنه
من خودم هم سئول زندگی میکنم و از هردوشون بزرگترم
من یه روان پزشکم پدرم خیلی اصرار میکرد که حتما
باید شغل اون خاندان رو ادامه بدم ولی
منم یه کلیشه هایی دارم برای خودم و برای
هیچ کسی حاضر نیستم زیر پام بذارمشون چه بسا
اون آدمای لعنتی زیر پام موندن
با صدای کارینا رشته افکارم پاره شد
÷هی کجایی دختر؟...زود باش برو چندتا پروندهیی رو
که میگم از داخل اتاق بایگانی ها در بیار
پرونده قتل و بیمارای سادیسمی
+بیخیال بازم قتل؟؟خسته نشدی؟
÷کاری که گفتم رو انجام بده و انقدر خودمونی
نباش فهمیدی؟
با کلافگی بلند شدم و رفتم سراغ اتاق بایگانی
با هر قدمم یه فحش نثار اون دلقک عوضی
میکردم...کی؟....کیم تهیونگ(دوستان فیکه)
همیشه عامل تمام بدبختی های من بودم با من
بازی میکرد؟؟؟....خدایا هیچکس توی عمرم انقدر
منو دور انگشتش پیچ نداده بود ولی نگران نباش
جناب کیم...این دفعه دیگه فراری درکار نیست
با خونسردی داشتم پرونده هارو زیر و رو میکردم ولی
حالت چهرهام تغییر کرد آخه مگه میشه
گم شده باشن؟ که یه صدای در گوشم
اومد
_دنبال چیزی هستی سوج گرل؟
یه پوزخند زدم و برگشتم
+سلام مستر جئون چخبرا؟
همونطور که کروات رو درست میکردم حرف
میزدم
+شنیدم قراره دستگیر شی!(خنده)
_اوه ولی من شنیدم قراره به ف*ک بری
گرل
+میدونست از این کلمه بدم میاد ولی...
بازم....بازم گفت؟...کرواتش رو گرفتم
+اگه میخوای با همین کروات خفهت نکنم
گمشو
که یهو محکم دستامو گرفت خودمم خوب میدونستم
دارم با آتیش بازی میکنم
_هیچکس با من انقدر گستاخ نبوده دخترهی هرزه
به چند نفر...
حرفش با یه سیلی ناتموم مونده
+فقط خفه شو لقب خواهرت رو روی من نزار
حالا هم گمشو
.....
چطور بود؟اولین فیکمه
دان بی اسلاید ۲
همون اول عالی و بی نقص باشه
حتی ماه....حتی پروانه ها و...
این زندگی میتونه یه دردِ کامل رو توصیف کنه
که در آخرش هیچ چیز معلوم نیست
دان بی ویو
سلام من جئون دان بی هستم و ۲۲ سالمه
و وارث یه خانوادهی ثروتمندم که ای کاش نبود
پدرِ من مافیا هست و مادرم وقتی اینو فهمیدم مارو
ترک کرد و رفت و من و برادرم و خواهرم موندیم
برادرم شوگا ۶ ساله رفته آمریکا و خبری
ازش نیست خواهرم یونا هم آلمان زندگی میکنه
من خودم هم سئول زندگی میکنم و از هردوشون بزرگترم
من یه روان پزشکم پدرم خیلی اصرار میکرد که حتما
باید شغل اون خاندان رو ادامه بدم ولی
منم یه کلیشه هایی دارم برای خودم و برای
هیچ کسی حاضر نیستم زیر پام بذارمشون چه بسا
اون آدمای لعنتی زیر پام موندن
با صدای کارینا رشته افکارم پاره شد
÷هی کجایی دختر؟...زود باش برو چندتا پروندهیی رو
که میگم از داخل اتاق بایگانی ها در بیار
پرونده قتل و بیمارای سادیسمی
+بیخیال بازم قتل؟؟خسته نشدی؟
÷کاری که گفتم رو انجام بده و انقدر خودمونی
نباش فهمیدی؟
با کلافگی بلند شدم و رفتم سراغ اتاق بایگانی
با هر قدمم یه فحش نثار اون دلقک عوضی
میکردم...کی؟....کیم تهیونگ(دوستان فیکه)
همیشه عامل تمام بدبختی های من بودم با من
بازی میکرد؟؟؟....خدایا هیچکس توی عمرم انقدر
منو دور انگشتش پیچ نداده بود ولی نگران نباش
جناب کیم...این دفعه دیگه فراری درکار نیست
با خونسردی داشتم پرونده هارو زیر و رو میکردم ولی
حالت چهرهام تغییر کرد آخه مگه میشه
گم شده باشن؟ که یه صدای در گوشم
اومد
_دنبال چیزی هستی سوج گرل؟
یه پوزخند زدم و برگشتم
+سلام مستر جئون چخبرا؟
همونطور که کروات رو درست میکردم حرف
میزدم
+شنیدم قراره دستگیر شی!(خنده)
_اوه ولی من شنیدم قراره به ف*ک بری
گرل
+میدونست از این کلمه بدم میاد ولی...
بازم....بازم گفت؟...کرواتش رو گرفتم
+اگه میخوای با همین کروات خفهت نکنم
گمشو
که یهو محکم دستامو گرفت خودمم خوب میدونستم
دارم با آتیش بازی میکنم
_هیچکس با من انقدر گستاخ نبوده دخترهی هرزه
به چند نفر...
حرفش با یه سیلی ناتموم مونده
+فقط خفه شو لقب خواهرت رو روی من نزار
حالا هم گمشو
.....
چطور بود؟اولین فیکمه
دان بی اسلاید ۲
۴.۳k
۰۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.