my boyfriend is girl
Part.18
ویو چان
خیلی وقت بود که این حسو به سونگمین داشتم و چه وقتی بهتر از الان برای اعتراف.
بدون هیچ وقفه‌ی دیگه‌ای لبام رو روی لبای سونگمین گذاشتم و شروع به مک زدنشون کردم.
ویو سونگمین
از این حرکت چان جا خوردم، خیلی یهویی بود.
لباش رو روی لبام گذاشت و مک زد.
باید چیکار میکردم؟
اگه بگم دوسش ندارم دروغ ولی این حسی که نسبت بهش دارم عشقه؟
نمیدونم ولی در این لحظه فقط دلم میخواست همراهیش کنم پس منم شروع به بوسیدنش کردم.
بعد از چند دقیقه از هم فاصله گرفتن.
چان : خیلی وقت بود که میخواستم اینو بهت بگم، دوست دارم سونگمینا ، عاشقتم.
سونگمین : منم همینطور چانی .
چان : چطوره امشب صحنه‌هایی رو باهم بسازیم که فقط خودمون دوتا بتونیم راجبش حرف بزنیم.
سونگمین : چی؟
چان : الان که قلبت رو دارم ، بزار بدنت رو هم مال خودم کنم بیبی.
چان یه دستش رو زیر پای سونگمین و اون یکی رو پشت کمرش برد و سونگمین هم پاهاش رو دور کمر چان حلقه کرد و دوباره لباشون رو به خم رسوندن.
چان همونطور که سونگمین رو میبوسید اونو به طرف اتاقش برد و روی تخت خوابوند و از هم فاصله گرفتن.
چان : توی این حالت زیادی خواستنی شدی بیبی.
سونگمین : تو هم زیادی داری منو به خودت نیازمند میکنی ددی
چان : شنیدن این کلمه از دهنت کافی تا منو تحریک کنه.
بیا شب زیبایی برای هم بسازیم ، پاپی کوچولوی من.
چان دستش رو به سمت لباسای سونگمین برد و اونا رو از تنش دراورد و شروع به کبود کردن گردنش کرد.
اول گردن سفیدش و بعد ترقهوه‌های برجسته‌ش و بعد زبون داغش رو دور ناف اون کشید و همینطور پایین تر رفت تا رسید به......
پایان فلش بک
سونگمین : نیازی به تصویر سازیش نیست،دلم هنوزم درد میکنه
چان : میخوای ماساژت بدم.
و کنار سونگمین خوابید و شروع به ماساژ دادنش کرد.
سونگمین : داری چیکار میکنی؟(با تعجب)
چان : مگه کار عجیبی کردم، عزیزم؟
سونگمین : اگه الان هان بیاد و ما رو ببینه چی، قبلا راجبش حرف زده بودیم،بهتره چند وقتی این رابطه رو مخفی نگه داریم.
چان : ولی
سونگمین : لطفا چانی ، خواهش میکنم (با لحن کیوت)
چان : باشه عزیزم، هرجور تو بخوای(با لبخند)
اگه دلت، درد میکنه بهتره ان روز رو استراحت کنی،من و مینهو حواسمون به کافه هست.
سونگمین سرش رو به نشونه‌ی مثبت تکون داد و چشماش رو دوباره بست چان هم همش و بوسید و بعد بلند شد و رفت تا در کافه رو باز کنه.
پرش زمانی به ساعت ۱۰ صبح
ویو چان
خیلی وقت بود که این حسو به سونگمین داشتم و چه وقتی بهتر از الان برای اعتراف.
بدون هیچ وقفه‌ی دیگه‌ای لبام رو روی لبای سونگمین گذاشتم و شروع به مک زدنشون کردم.
ویو سونگمین
از این حرکت چان جا خوردم، خیلی یهویی بود.
لباش رو روی لبام گذاشت و مک زد.
باید چیکار میکردم؟
اگه بگم دوسش ندارم دروغ ولی این حسی که نسبت بهش دارم عشقه؟
نمیدونم ولی در این لحظه فقط دلم میخواست همراهیش کنم پس منم شروع به بوسیدنش کردم.
بعد از چند دقیقه از هم فاصله گرفتن.
چان : خیلی وقت بود که میخواستم اینو بهت بگم، دوست دارم سونگمینا ، عاشقتم.
سونگمین : منم همینطور چانی .
چان : چطوره امشب صحنه‌هایی رو باهم بسازیم که فقط خودمون دوتا بتونیم راجبش حرف بزنیم.
سونگمین : چی؟
چان : الان که قلبت رو دارم ، بزار بدنت رو هم مال خودم کنم بیبی.
چان یه دستش رو زیر پای سونگمین و اون یکی رو پشت کمرش برد و سونگمین هم پاهاش رو دور کمر چان حلقه کرد و دوباره لباشون رو به خم رسوندن.
چان همونطور که سونگمین رو میبوسید اونو به طرف اتاقش برد و روی تخت خوابوند و از هم فاصله گرفتن.
چان : توی این حالت زیادی خواستنی شدی بیبی.
سونگمین : تو هم زیادی داری منو به خودت نیازمند میکنی ددی
چان : شنیدن این کلمه از دهنت کافی تا منو تحریک کنه.
بیا شب زیبایی برای هم بسازیم ، پاپی کوچولوی من.
چان دستش رو به سمت لباسای سونگمین برد و اونا رو از تنش دراورد و شروع به کبود کردن گردنش کرد.
اول گردن سفیدش و بعد ترقهوه‌های برجسته‌ش و بعد زبون داغش رو دور ناف اون کشید و همینطور پایین تر رفت تا رسید به......
پایان فلش بک
سونگمین : نیازی به تصویر سازیش نیست،دلم هنوزم درد میکنه
چان : میخوای ماساژت بدم.
و کنار سونگمین خوابید و شروع به ماساژ دادنش کرد.
سونگمین : داری چیکار میکنی؟(با تعجب)
چان : مگه کار عجیبی کردم، عزیزم؟
سونگمین : اگه الان هان بیاد و ما رو ببینه چی، قبلا راجبش حرف زده بودیم،بهتره چند وقتی این رابطه رو مخفی نگه داریم.
چان : ولی
سونگمین : لطفا چانی ، خواهش میکنم (با لحن کیوت)
چان : باشه عزیزم، هرجور تو بخوای(با لبخند)
اگه دلت، درد میکنه بهتره ان روز رو استراحت کنی،من و مینهو حواسمون به کافه هست.
سونگمین سرش رو به نشونه‌ی مثبت تکون داد و چشماش رو دوباره بست چان هم همش و بوسید و بعد بلند شد و رفت تا در کافه رو باز کنه.
پرش زمانی به ساعت ۱۰ صبح
۳۲۰
۲۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.