یونگی: عع مگه من بادیگاردام رو از سر راه اوردم
یونگی: عع مگه من بادیگاردام رو از سر راه اوردم
کوک: من بادیگارد هامو میدم
یونگی: لازم نیست (عصبی)
کوک: لازمه
یونگی وقتی داشتی با اون جیا ازدواج میکنی باید
راوی: یونگی الان فهمید چه چیزی گفته
ات: ها (یخورده ناراحت)
کوک: ها چیزه بعدا میگم بای (الفرار)
ات: اها
یونگی: ات ناراحت که نشدی
ات: تو فکر بودم که یونگی پرسید
ناراحت نشدی
ات: ها
نه
من میرن
یونگی ویو
میدونم ناراحت شده ولی اخه چرا گفتمم
نمیدونم پارت چنده
لطفا یکی بهم بگه
کوک: من بادیگارد هامو میدم
یونگی: لازم نیست (عصبی)
کوک: لازمه
یونگی وقتی داشتی با اون جیا ازدواج میکنی باید
راوی: یونگی الان فهمید چه چیزی گفته
ات: ها (یخورده ناراحت)
کوک: ها چیزه بعدا میگم بای (الفرار)
ات: اها
یونگی: ات ناراحت که نشدی
ات: تو فکر بودم که یونگی پرسید
ناراحت نشدی
ات: ها
نه
من میرن
یونگی ویو
میدونم ناراحت شده ولی اخه چرا گفتمم
نمیدونم پارت چنده
لطفا یکی بهم بگه
۵.۰k
۱۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.