Eternal Love
#Eternal_Love
پارت 7
اصمات داره گزارش نکن زیبام :)
لباساشو دراوردم فقط ب بدنش خیره شدم
هر ثانیه بیشتر تحریک میشدم
نفس عمیقی کشیدم
: خوبی ؟
_ : اههه بدنت خیلی کردنیه
: ول کن خودم میپوشم لباسامو
_ : نه من باید این بدنو مال خودم کنم
روش خیمه شدم شروع کردم ب کیس ما*رک گذاشتن رو بدنش
: اخخخ نکننننننن
اهمیت ندادم شورتشو دراوردم
خیلی خیس بود اصن جون میداد بکنمش
دی.کمو از باکس.رم دراوردم محکم کردم تو سوراخ.ش
: عاححححح نکننن کوککککک
_ : کوک ؟ اومم بیب ددی صدام کن وگرنه ...
تل.مبه هامو محکم تر کردم
: اخخخخخ اخخخخخخخخ باشه باشهه
_ : خوبه گرل
بعد چن دقیقه ارضا شد دیک.مو از توی سوراخ.ش دراوردم
_ : اوه ببین چ اتفاقی افتاده خانم کوچولوم
: دیگه جون ندارم ول کن منو
پاشد رف سمت حموم دردش شروع شد
: اخخخخخ دلمم
رفتم سمتش از رو زمین بلندش کردم و بردمش تو حموم
تو وان نشوندمش و روی بدنم دراز کشید و رحم.شو ماساژ میدادم
ناله های ریزی میکرد
چن مین بعد نفساش ثابت شد و توی بغلم ب خواب عمیقی رف
از وان اوردمش بیرون گذاشتمش رو تخت
بدنشو و موهاشو خشک کردم لباساشو پوشوندم
خودمم لباسمو پوشیدم بغلش کردم و بردمش تو ماشین و رفتیم سمت خونه ی من ...
ببخشید دیر شد مامانم گوشیمو گرفته بود
حمایت یادت نره بیب :)))
پارت 7
اصمات داره گزارش نکن زیبام :)
لباساشو دراوردم فقط ب بدنش خیره شدم
هر ثانیه بیشتر تحریک میشدم
نفس عمیقی کشیدم
: خوبی ؟
_ : اههه بدنت خیلی کردنیه
: ول کن خودم میپوشم لباسامو
_ : نه من باید این بدنو مال خودم کنم
روش خیمه شدم شروع کردم ب کیس ما*رک گذاشتن رو بدنش
: اخخخ نکننننننن
اهمیت ندادم شورتشو دراوردم
خیلی خیس بود اصن جون میداد بکنمش
دی.کمو از باکس.رم دراوردم محکم کردم تو سوراخ.ش
: عاححححح نکننن کوککککک
_ : کوک ؟ اومم بیب ددی صدام کن وگرنه ...
تل.مبه هامو محکم تر کردم
: اخخخخخ اخخخخخخخخ باشه باشهه
_ : خوبه گرل
بعد چن دقیقه ارضا شد دیک.مو از توی سوراخ.ش دراوردم
_ : اوه ببین چ اتفاقی افتاده خانم کوچولوم
: دیگه جون ندارم ول کن منو
پاشد رف سمت حموم دردش شروع شد
: اخخخخخ دلمم
رفتم سمتش از رو زمین بلندش کردم و بردمش تو حموم
تو وان نشوندمش و روی بدنم دراز کشید و رحم.شو ماساژ میدادم
ناله های ریزی میکرد
چن مین بعد نفساش ثابت شد و توی بغلم ب خواب عمیقی رف
از وان اوردمش بیرون گذاشتمش رو تخت
بدنشو و موهاشو خشک کردم لباساشو پوشوندم
خودمم لباسمو پوشیدم بغلش کردم و بردمش تو ماشین و رفتیم سمت خونه ی من ...
ببخشید دیر شد مامانم گوشیمو گرفته بود
حمایت یادت نره بیب :)))
۷.۶k
۳۰ مهر ۱۴۰۳