اخرین لبخند(پارت دهم)
اخرین لبخند(پارت دهم)
(ساعت ۱۲)
ویوکوک*
ساعت ۱۲ بود و ته رفته بود اماده بودم و با یه دوچرخه که ته ندیده بودش و لباس و ماسک و کلاه و شلوار مشکی راه افتادم دنبال تاکسییی که ته سوارش بود
(رسیدن به ادرس)
ویو ته*
خیلی دل شوره داشتم وقتی وارد شدم دیدم یکی سرتا پا مشکی کنار بابام وایساده
وقتی ازش پرسیدم تو کی هستی جواب داد:سلام منو نشناختی؟
صداش همون بود صدای سون وو دستام داشت میلرزید
سون وو*او میبینم که حسابی ترسیدی
ویو کوک*
داشتند باهم حرف میزدند ته حسابی ترسیده بود نگران بودم ولی نه زیاد چون خیلی به ته نزدیکم .دیدم ته داره بر میگرده به سمت خروجی منم دوییدم رفتم سوار دوچرخه شدم تا زود تر از ته برسم خونه .
رسیدم خونه لباساما عوض کردم صورتما نگران کردمو نشستم رو مبل تا ته اومد
کوک *خوبی جاید که زخمی نشد
ته*خوبم
کوک*چید
ته*هیجی این ادرسا داد گفت فردا ساعت ۳شب اینجا باشم
کوک*این که لب ساحل همینجاست
ته*درسته
(فردا ساعت ۳شب)
ویو کوک*مثل دیشب رفتم دنبال ته دوباره داشتند باهم حرف میزدند که یهو
بقیاشا فردا میزارم و دیگه پارت بعدی پارت اخر می باشد که درهد ۲.۳تا خط یا بیشتره🚶🏻♀️
(ساعت ۱۲)
ویوکوک*
ساعت ۱۲ بود و ته رفته بود اماده بودم و با یه دوچرخه که ته ندیده بودش و لباس و ماسک و کلاه و شلوار مشکی راه افتادم دنبال تاکسییی که ته سوارش بود
(رسیدن به ادرس)
ویو ته*
خیلی دل شوره داشتم وقتی وارد شدم دیدم یکی سرتا پا مشکی کنار بابام وایساده
وقتی ازش پرسیدم تو کی هستی جواب داد:سلام منو نشناختی؟
صداش همون بود صدای سون وو دستام داشت میلرزید
سون وو*او میبینم که حسابی ترسیدی
ویو کوک*
داشتند باهم حرف میزدند ته حسابی ترسیده بود نگران بودم ولی نه زیاد چون خیلی به ته نزدیکم .دیدم ته داره بر میگرده به سمت خروجی منم دوییدم رفتم سوار دوچرخه شدم تا زود تر از ته برسم خونه .
رسیدم خونه لباساما عوض کردم صورتما نگران کردمو نشستم رو مبل تا ته اومد
کوک *خوبی جاید که زخمی نشد
ته*خوبم
کوک*چید
ته*هیجی این ادرسا داد گفت فردا ساعت ۳شب اینجا باشم
کوک*این که لب ساحل همینجاست
ته*درسته
(فردا ساعت ۳شب)
ویو کوک*مثل دیشب رفتم دنبال ته دوباره داشتند باهم حرف میزدند که یهو
بقیاشا فردا میزارم و دیگه پارت بعدی پارت اخر می باشد که درهد ۲.۳تا خط یا بیشتره🚶🏻♀️
۲.۶k
۲۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.