فیک جیمین (عشق کیوت من) p3

*ازشون خداحافظی کردمو رفتم پیش خیاط تا لباسم رو بگیرم‌
* سلام ( علامت خیاط ^)
^سلام
*اومدم لباسمو بگیرم
^بله بفرمایید
*ممنون خدافظ
^خدافظ
*رفتم خونه لباسمو پوشیدم خیلی قشنگ بود داشتم تو اینه خودمو میدیدم که یهو گوشیم زنگ خورد
*بله
&سلام
*اه ......سلام جیمین کاری داشتی؟
&راستش دوستام گفتن امروز بریم بیرون میتونید بیاید
*امممم... باشه
&پس ساعت ۸ میایم دنبالتون فقت ادرستون
*الان براتون میفرستم
&باشه پس فعلا بای
*بای
*یه نگاه به ساعت کردم ساعت ۴ بود گفتم یکم استراحت کنم پس یکم خوابیدم
&گوشیو قطع کردم که شوگا گفت میاد؟
گفتم اره
شوگا :پس برو حموم بعد بیا اماده شو
& خب
.....پرش زمانی...
*وقتی بیدار شدم ساعت ۶ونیم بود خشکم زد سریع پاشدم رفتم حموم اومدم یه لباس پوشیدم
(لباسش اسلاید دوم)
موهامو بستمو یکم ارایش کرد ساعت شد ۸ زنگ در خورده شد باز کردم
&سلام
*سلام
&اگه اماده اید بریم پچها اون طرفن
* خواستم چیزی بگم که همسایه دهن لقه مون رو دیدم میدوستم اگه مارو ببینه شر درست میکنه😑
*ببخشید میشه اونور منتظر باشید
&گفت اونور منتظر باشم بعد هولم داد داشتم می افتادم دستمو گرفت که نیوفتم ولی خودشم افتاد روم



شرط پارت بعد ۳۵ تا لایک
۴۵ تا کامنت