p43(اخر)ایدل شکسته
(یونگی)
رو مبل نشستم و با گوشه ی لباسم سرگرم شدم تا ا/ت بیاد....5 دیقه بعد دیدم یکی چشممو گرفت ..خندیدم و گفتم;ا/ت
دستشو از رو چشمم برداشت و کنارم نشست ....توی اون لباس با پوست سفیدش خیلی خوشکل شده بود(اسلاید دو لباسش)
داشتم بهش نگاه میکردم ک گفت
+بریم بیرون؟
-بریم
رفتیم توی حیاط بزرگ ویلا و کنار استخر قدم زدیم...دستشو گرفتم ک نگاه خنده داری بهم کرد ...
-چیه؟
+هیچی فقط منو بد جایی اوردی مین یونگی
_ها؟
قبل از اینکه متوجه بشم ....پرید تو استخر و منو هم با خودش کشید ....رفتم زیر اب و دوباره پا زدم و اومدم بالا
-ا/ت کمک....قلوپ..قلوپپ من شنام خوب نیست....الان میمیرم
+پشمک ..تو ارتفاع نیم متری استخریم ..چشماتو باز کن
چشممو باز کردم و دیدم سر پام ا/ت خیس خیس داره بم میخنده ...
-ب من میخندی اره ؟
رفتم سمتش و اونم فرار کرد
+کمک کوسه کوسه
میخندید و اب میپاشید سمتم و فرار میکرد تا اینکه گوشه ی استخر گیرش انداختم ...برگشت و مظلوم بهم نگاه کرد ...دستمو دو طرف گذاشتم و محاصرش کردم ...
-تسلیم شو مین ا/ت ....از همه طرف محاصره شدی ....
+مین ا/ت نیستم اگ تسلیم شم مین یونگی....انتظار نداشته باش زن اگست دی اعظم ب این راحتی ها تسلیم بشه
بهش لبخند زدم ....حقیقتا راستشو بگم اینکه فامیلیم پشت اسمش بود بدجور قلبمو ب لرزه مینداخت ....
+الانم جای اینکه اینطور منو نگاه کنی مواظب خودت باش
-ها؟
+همیشه حواست ب زن مین یونگی باشه ...چون وقتی حواست نیست بهت ضربه میزنه
و یهویی با پاش زد زیر پام و کله پا شدم و دوباره رفتم زیر اب ...وقتی اومدم بالا دوباره دیدم داره مییخنده ....اینطوری میکنی ا/ت اره؟برات دارم
-ا/ت چشمم نمیبینه ....اب رفته توش
اومد نزدیک و خواست توی چشمم فوت کنه ک محکم گرفتمش
-مین یونگی رو میندازی تو اب اره مین ا/ت؟
میخندید و سعی میکرد از دستم خلاص شه ولی من محکم تر گرفتمش ک یهویی ایستاد
-چی شد ؟حالت خوبه؟شونه ات درد گرفت ؟
+نه ....فقط اینکه نمیخوام از بغلت در بیام ...دوست دارم همونجا بمونم ..پس اونقد محکم بگیرم ک کل دنیا هم نتونن از اغوشت منو بکشن بیرون
محکم بغلش کردم و اونم سرشو ب سینم تکیه داد ....صدای اب و بازتاب نوری ک روی اب میوفتاد و شب رو براموم روشن کرده بود اون شبو تبدیل ب بهترین شب عمرمون کرد
-دوست دارم ا/ت
+دوست دارم یونگی
پایانننننن
رو مبل نشستم و با گوشه ی لباسم سرگرم شدم تا ا/ت بیاد....5 دیقه بعد دیدم یکی چشممو گرفت ..خندیدم و گفتم;ا/ت
دستشو از رو چشمم برداشت و کنارم نشست ....توی اون لباس با پوست سفیدش خیلی خوشکل شده بود(اسلاید دو لباسش)
داشتم بهش نگاه میکردم ک گفت
+بریم بیرون؟
-بریم
رفتیم توی حیاط بزرگ ویلا و کنار استخر قدم زدیم...دستشو گرفتم ک نگاه خنده داری بهم کرد ...
-چیه؟
+هیچی فقط منو بد جایی اوردی مین یونگی
_ها؟
قبل از اینکه متوجه بشم ....پرید تو استخر و منو هم با خودش کشید ....رفتم زیر اب و دوباره پا زدم و اومدم بالا
-ا/ت کمک....قلوپ..قلوپپ من شنام خوب نیست....الان میمیرم
+پشمک ..تو ارتفاع نیم متری استخریم ..چشماتو باز کن
چشممو باز کردم و دیدم سر پام ا/ت خیس خیس داره بم میخنده ...
-ب من میخندی اره ؟
رفتم سمتش و اونم فرار کرد
+کمک کوسه کوسه
میخندید و اب میپاشید سمتم و فرار میکرد تا اینکه گوشه ی استخر گیرش انداختم ...برگشت و مظلوم بهم نگاه کرد ...دستمو دو طرف گذاشتم و محاصرش کردم ...
-تسلیم شو مین ا/ت ....از همه طرف محاصره شدی ....
+مین ا/ت نیستم اگ تسلیم شم مین یونگی....انتظار نداشته باش زن اگست دی اعظم ب این راحتی ها تسلیم بشه
بهش لبخند زدم ....حقیقتا راستشو بگم اینکه فامیلیم پشت اسمش بود بدجور قلبمو ب لرزه مینداخت ....
+الانم جای اینکه اینطور منو نگاه کنی مواظب خودت باش
-ها؟
+همیشه حواست ب زن مین یونگی باشه ...چون وقتی حواست نیست بهت ضربه میزنه
و یهویی با پاش زد زیر پام و کله پا شدم و دوباره رفتم زیر اب ...وقتی اومدم بالا دوباره دیدم داره مییخنده ....اینطوری میکنی ا/ت اره؟برات دارم
-ا/ت چشمم نمیبینه ....اب رفته توش
اومد نزدیک و خواست توی چشمم فوت کنه ک محکم گرفتمش
-مین یونگی رو میندازی تو اب اره مین ا/ت؟
میخندید و سعی میکرد از دستم خلاص شه ولی من محکم تر گرفتمش ک یهویی ایستاد
-چی شد ؟حالت خوبه؟شونه ات درد گرفت ؟
+نه ....فقط اینکه نمیخوام از بغلت در بیام ...دوست دارم همونجا بمونم ..پس اونقد محکم بگیرم ک کل دنیا هم نتونن از اغوشت منو بکشن بیرون
محکم بغلش کردم و اونم سرشو ب سینم تکیه داد ....صدای اب و بازتاب نوری ک روی اب میوفتاد و شب رو براموم روشن کرده بود اون شبو تبدیل ب بهترین شب عمرمون کرد
-دوست دارم ا/ت
+دوست دارم یونگی
پایانننننن
۲۲.۹k
۰۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.