سناریو درخواستی وقتی ناراحتی و پیششون نمی خوابی(با یکم جنبه ی فان)
یونگی:ا.ت اذیت نکن بیا …خوابم میاد
ا.ت:خو برو بخواب
یونگی:تو که میدونی من تا تو، تو بغلم نباشی خوابم نمیبره.…(دست ا.ت رو میگیره و
میکشونه تو اتاق)
کوک:بیا شیرموز بت بدم تا ناراحتیت برطرف شه
جیهوپ: سانشاینم ناراحت نباش باید امید داشته باشیم من خورشید زندگیتم و نور…(انقد از انرژی مثبت حرف میزنه و نصیحت میکنه که ا.ت به غلط کردن میوفته و میره پیشش میخوابه 🗿)
نامجون:(ا.تو میندازه رو شونه ش به تقلا های ا.ت هم اهمیت نمیده و میبره تو اتاق)
جیمین:موچی بیا بریم بخوابیم
ا.ت: خوابم نمیبره
جیمین:بخوا خوابت میبره
ا.ت:🗿🗿🗿
تهیونگ:(پتو و بالشت میاره کنارت رو کاناپه میخوابه)
جین:هندسامم برا چی ناراحتی؟
ا.ت:خو برو بخواب
یونگی:تو که میدونی من تا تو، تو بغلم نباشی خوابم نمیبره.…(دست ا.ت رو میگیره و
میکشونه تو اتاق)
کوک:بیا شیرموز بت بدم تا ناراحتیت برطرف شه
جیهوپ: سانشاینم ناراحت نباش باید امید داشته باشیم من خورشید زندگیتم و نور…(انقد از انرژی مثبت حرف میزنه و نصیحت میکنه که ا.ت به غلط کردن میوفته و میره پیشش میخوابه 🗿)
نامجون:(ا.تو میندازه رو شونه ش به تقلا های ا.ت هم اهمیت نمیده و میبره تو اتاق)
جیمین:موچی بیا بریم بخوابیم
ا.ت: خوابم نمیبره
جیمین:بخوا خوابت میبره
ا.ت:🗿🗿🗿
تهیونگ:(پتو و بالشت میاره کنارت رو کاناپه میخوابه)
جین:هندسامم برا چی ناراحتی؟
۶.۱k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.