short story
جین تو اون لبا....جین چیکار میکنی؟
+من نمیدونم کدومشونو بردارم
-جینن اینا همشون یکین
+نهه این گشاده این شلوا....
-جییننننن بسهه زودباش یکیشونو بردارر تا یک ساعت دیگه باید فرودگاه باشیم
+باشه...
جین:
حرص خوردناشم یچیز کیوت بود
اما خب...برای همین حرصش میدادم من هدفم برای مسافرت اینه که بهش درخواست ازدواج بدم...من عاشقشم!
-رسیدیم جین
+عا..خب اوکی بشین نیم ساعت دیگه وارد هواپیما میشیم
[نیم ساعت بعد]
[وارد هواپیما میشن]
جین:
تا اومد هواپیما خوابش برد عادیه چون ساعت 12:34 بود
سرشو گذاشتم روی شونم
تو خواب مثل یه فرشته ی کیوت بود
ولی خودم بامزه ترم!
کم کم خودمم خوابم برد
[با صدای بلندگو بیدار میشن]
مسافران عزیز سفر با موفقیت انجام شد سفر خوبی داشته باشید!
ا/ت:
از خواب پا میشم ولی پاهام سست شده بود..نمیتونستم راه برم
-جین...پاهام سست شده..میشه کمکم کنی؟
+حتما
[جین بلندت میکنه توی بغلش و بدون اهمیت ب حرفات میره]
-جینن بزارم پایینن همه دارن نگا میکنننن
+برام مهم نیست
سرتو میزاری روی شونه اش و میگی:دوست دارم جین
+منم همینطور^^
[شب میشه و وقت شام]
جین:پس این دختر کجاست!
[میای و برای جین دست تکون میدی و میری پیشش]
جین:واو...ببخشید من منتظر ا/ت هستم شما؟!
ا/ت:جیناا چی میگی
جین:خوشحالم که جذاب ترین دختر دنیا دوست دختر منه
ا/ت:خوشحالم که جذاب ترین پسر دنیا مال منه😌
جین:بریم شام بخوریم دیگه
[بعد شام]
جین:ا/ت باید یچیزی بهت بگم باید بریم تو حیاط
ا/ت:حیاط چرا خب همینجا بگو
جین:نه بهتره بریم حیاط
[میرید حیاط]
[جین جلوت زانو میزنه]
[جعبه ی کوچیک قرمز رنگی رو از جیبش بیرون میاره]
جین:ا/ت...
ا/ت:ارهههه
جین:اصلا فهمیدی میخوام چی بگم؟😂
ا/ت: نه ولی اره
جین:با من ازدواج میکنی؟؟
ا/ت: اااررررهههههه
[میپری بغلش]
ا/ت:مرسی ک هستی جینا•-•
جین:توهم همینطور ا/ت
+من نمیدونم کدومشونو بردارم
-جینن اینا همشون یکین
+نهه این گشاده این شلوا....
-جییننننن بسهه زودباش یکیشونو بردارر تا یک ساعت دیگه باید فرودگاه باشیم
+باشه...
جین:
حرص خوردناشم یچیز کیوت بود
اما خب...برای همین حرصش میدادم من هدفم برای مسافرت اینه که بهش درخواست ازدواج بدم...من عاشقشم!
-رسیدیم جین
+عا..خب اوکی بشین نیم ساعت دیگه وارد هواپیما میشیم
[نیم ساعت بعد]
[وارد هواپیما میشن]
جین:
تا اومد هواپیما خوابش برد عادیه چون ساعت 12:34 بود
سرشو گذاشتم روی شونم
تو خواب مثل یه فرشته ی کیوت بود
ولی خودم بامزه ترم!
کم کم خودمم خوابم برد
[با صدای بلندگو بیدار میشن]
مسافران عزیز سفر با موفقیت انجام شد سفر خوبی داشته باشید!
ا/ت:
از خواب پا میشم ولی پاهام سست شده بود..نمیتونستم راه برم
-جین...پاهام سست شده..میشه کمکم کنی؟
+حتما
[جین بلندت میکنه توی بغلش و بدون اهمیت ب حرفات میره]
-جینن بزارم پایینن همه دارن نگا میکنننن
+برام مهم نیست
سرتو میزاری روی شونه اش و میگی:دوست دارم جین
+منم همینطور^^
[شب میشه و وقت شام]
جین:پس این دختر کجاست!
[میای و برای جین دست تکون میدی و میری پیشش]
جین:واو...ببخشید من منتظر ا/ت هستم شما؟!
ا/ت:جیناا چی میگی
جین:خوشحالم که جذاب ترین دختر دنیا دوست دختر منه
ا/ت:خوشحالم که جذاب ترین پسر دنیا مال منه😌
جین:بریم شام بخوریم دیگه
[بعد شام]
جین:ا/ت باید یچیزی بهت بگم باید بریم تو حیاط
ا/ت:حیاط چرا خب همینجا بگو
جین:نه بهتره بریم حیاط
[میرید حیاط]
[جین جلوت زانو میزنه]
[جعبه ی کوچیک قرمز رنگی رو از جیبش بیرون میاره]
جین:ا/ت...
ا/ت:ارهههه
جین:اصلا فهمیدی میخوام چی بگم؟😂
ا/ت: نه ولی اره
جین:با من ازدواج میکنی؟؟
ا/ت: اااررررهههههه
[میپری بغلش]
ا/ت:مرسی ک هستی جینا•-•
جین:توهم همینطور ا/ت
۳۰.۲k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.