سناریوD:
وقتی بهشون میگی این زندگی دیگه بدرد نمیخوره...از همه چی متنفرم...بیا بریم ۲تایی خوش و خندان باهم بمیریم😔😂
نامجون:پای منو وسط نکش!من هنوز جوونم آرزو دارم!
ا.ت: پدصگ مگه من پیرم؟
نامجون: والا اینطوری که تو همیشه خسته ای و ی گوشه افتادی مادربزرگ من از تو جوونتر و سرحال تره!
ا.ت: اصن حالا که اینطور شد من میرم جدی بمیرم
نامجون: غلط میکنی
ا.ت: غلط میکنم.
جین:آرام باش حداقل بین حرفات نفس بکش!به جون تهیونگ قسم یونگی انقد سریع رپ نمیکنه که تو حرف میزنی!
ا.ت: جین؟تو اصن فهمیدی من چی گفتم؟
جین: آره و نادیدش گرفتم ،حالاهم پاشو بریم چیپس بخوریم
ا.ت: هورااا چیپسسسس!(به سرعت نور رفتن😂)
جین تو ذهنش: یاع یاع همیشه با خوراکی خر میشه😹
شوگا: تو میخوای بری برو! من تختمو با هیچی....خروپف*
ا.ت: یونگی؟یونگیی؟ یااا یونگییییی!؟ یونگیییییییییی(جیغ)
شوگا: اَی درد! چته بابا مگه زلزله اومدهههه
ا،.ت: تو وسط حرفت خوابت برد!من گفتم بیا دوتایی بریم بمیریم!🥲🤌🏻
شوگا: من تختمو با مردن عوض نمیکنم،ترجیح میدم عزرائیل خودش بیاد سراغم!توهم میخوای بری راه باز جاده دراز!
جیهوپ: یا چاگی منو تو بمیریم کی بیاد به ملت امید بده؟ من و تو بازمانده های نسل امیدیم!(هوپی،همیشه به یاد آرمی💜🥲)
ا.ت: ولی...
جیهوپ: ولی نداریم! نه من میمیرم نه تو!ببین دنیا چقد قشنگه! تا وقتی من و بقیه پسرا و خوراکی و ببعی ها هستیم یعنی دنیا همیشه قشنگه!
ا.ت: ولی چرا همیشه حق باتوعههههه اصن بیا بریم پیش جونگ کوک شیرموز بخوریم...من غلط بکنم حرف از مردن بزنم!
جیهوپ: حالا شدی همون ا.ت خنگ خودم! بزن بریم!
جیمین: ولی پس بقیه چیییی
ا.ت: بقیه ؟ کیا رو میگی؟
جیمین: پسرا ، آرمیا ، حیوانات، موچی ها ، خوراکی هایی که تو کابینت قایم کردی ودیروز پیداشون کردم...
ا.ت: چی گفتی؟ تو خوراکی های منو پیدا کردی گشنه ی غذا ندیدهههه؟
جیمین: من....فرار کردن*
ا.ت: دوییدن دنبال جیمین* الان که میبینم دنیا هنوز خیلی بدردبخور و قشنگه!
جیمین: بخدا غلط کردممممم جونگ کوک شیییییی بیا منو نجات بدههههههه عررررررررر
تهیونگ: یونتان مامانت میخواد بمیره بدو گازش بگیر
ا.ت: آخه به این زبون بسته چه ربطی داره!
تهیونگ: ناراحتی میتونی بمیری! نصف تصمیمات اینجا به گردن یونتانه
ا.ت: منم گفتم بریم بمیریم دیگه
تهیونگ: جدی میگی؟پس پاشو بریم جای پنجره
ا.ت: امم...تهیونگ؟ میگم نظرم عوض شد بجاش بیا بریم..
تهیونگ: کولت میکنه و میرین جای پنجره* ۲تایی باهم میپریم!
ا.ت:جیغ بنفش* بخدا غلط کردم داشتم شوخی میکردممممم
تهیونگ: میزارتت پایین* میدونم ، حالا برو پیش یونتان باهاش بازی کن
کوک: ولی شیرموزام چیییی؟
ا.ت: شد تو ی بحث تو حرف شیرموز نکشی وسط؟
کوک: ولی من شیرموزم و شیرموز منه! ما بدون هم نمیتونیممممم (گریه مصنوعی و هورت کشیدن ۵۶مین شیرموز تو دوساعت اخیر😂)
ا.ت: کوک؟ داری گریه میکنی؟ باشه اصن نمیمیریم!(میره ۳ تا جعبه شیرموز میاره) بیا همش برا تو دیگه هم گریه نکن!
کوک: خنده خرگوشی*حالا که فکر میکنم بیا باهم دیگه بخوریم!
ا.ت: جدی؟ یعنی تو بالاخره داری شیرموزاتو تقسیم میکنی؟ خدایا معجزه شدهههههه باید به تهیونگ شی بگمممم
کوک: جوگیر نشو شوخی کردم! من کی به تو شیرموز دادم که این دفعه دومم باشه؟ هوووورررت*
ا.ت: محو در افق*
اولین سناریوم بود و...شرمنده چرت شد🥲💛
نامجون:پای منو وسط نکش!من هنوز جوونم آرزو دارم!
ا.ت: پدصگ مگه من پیرم؟
نامجون: والا اینطوری که تو همیشه خسته ای و ی گوشه افتادی مادربزرگ من از تو جوونتر و سرحال تره!
ا.ت: اصن حالا که اینطور شد من میرم جدی بمیرم
نامجون: غلط میکنی
ا.ت: غلط میکنم.
جین:آرام باش حداقل بین حرفات نفس بکش!به جون تهیونگ قسم یونگی انقد سریع رپ نمیکنه که تو حرف میزنی!
ا.ت: جین؟تو اصن فهمیدی من چی گفتم؟
جین: آره و نادیدش گرفتم ،حالاهم پاشو بریم چیپس بخوریم
ا.ت: هورااا چیپسسسس!(به سرعت نور رفتن😂)
جین تو ذهنش: یاع یاع همیشه با خوراکی خر میشه😹
شوگا: تو میخوای بری برو! من تختمو با هیچی....خروپف*
ا.ت: یونگی؟یونگیی؟ یااا یونگییییی!؟ یونگیییییییییی(جیغ)
شوگا: اَی درد! چته بابا مگه زلزله اومدهههه
ا،.ت: تو وسط حرفت خوابت برد!من گفتم بیا دوتایی بریم بمیریم!🥲🤌🏻
شوگا: من تختمو با مردن عوض نمیکنم،ترجیح میدم عزرائیل خودش بیاد سراغم!توهم میخوای بری راه باز جاده دراز!
جیهوپ: یا چاگی منو تو بمیریم کی بیاد به ملت امید بده؟ من و تو بازمانده های نسل امیدیم!(هوپی،همیشه به یاد آرمی💜🥲)
ا.ت: ولی...
جیهوپ: ولی نداریم! نه من میمیرم نه تو!ببین دنیا چقد قشنگه! تا وقتی من و بقیه پسرا و خوراکی و ببعی ها هستیم یعنی دنیا همیشه قشنگه!
ا.ت: ولی چرا همیشه حق باتوعههههه اصن بیا بریم پیش جونگ کوک شیرموز بخوریم...من غلط بکنم حرف از مردن بزنم!
جیهوپ: حالا شدی همون ا.ت خنگ خودم! بزن بریم!
جیمین: ولی پس بقیه چیییی
ا.ت: بقیه ؟ کیا رو میگی؟
جیمین: پسرا ، آرمیا ، حیوانات، موچی ها ، خوراکی هایی که تو کابینت قایم کردی ودیروز پیداشون کردم...
ا.ت: چی گفتی؟ تو خوراکی های منو پیدا کردی گشنه ی غذا ندیدهههه؟
جیمین: من....فرار کردن*
ا.ت: دوییدن دنبال جیمین* الان که میبینم دنیا هنوز خیلی بدردبخور و قشنگه!
جیمین: بخدا غلط کردممممم جونگ کوک شیییییی بیا منو نجات بدههههههه عررررررررر
تهیونگ: یونتان مامانت میخواد بمیره بدو گازش بگیر
ا.ت: آخه به این زبون بسته چه ربطی داره!
تهیونگ: ناراحتی میتونی بمیری! نصف تصمیمات اینجا به گردن یونتانه
ا.ت: منم گفتم بریم بمیریم دیگه
تهیونگ: جدی میگی؟پس پاشو بریم جای پنجره
ا.ت: امم...تهیونگ؟ میگم نظرم عوض شد بجاش بیا بریم..
تهیونگ: کولت میکنه و میرین جای پنجره* ۲تایی باهم میپریم!
ا.ت:جیغ بنفش* بخدا غلط کردم داشتم شوخی میکردممممم
تهیونگ: میزارتت پایین* میدونم ، حالا برو پیش یونتان باهاش بازی کن
کوک: ولی شیرموزام چیییی؟
ا.ت: شد تو ی بحث تو حرف شیرموز نکشی وسط؟
کوک: ولی من شیرموزم و شیرموز منه! ما بدون هم نمیتونیممممم (گریه مصنوعی و هورت کشیدن ۵۶مین شیرموز تو دوساعت اخیر😂)
ا.ت: کوک؟ داری گریه میکنی؟ باشه اصن نمیمیریم!(میره ۳ تا جعبه شیرموز میاره) بیا همش برا تو دیگه هم گریه نکن!
کوک: خنده خرگوشی*حالا که فکر میکنم بیا باهم دیگه بخوریم!
ا.ت: جدی؟ یعنی تو بالاخره داری شیرموزاتو تقسیم میکنی؟ خدایا معجزه شدهههههه باید به تهیونگ شی بگمممم
کوک: جوگیر نشو شوخی کردم! من کی به تو شیرموز دادم که این دفعه دومم باشه؟ هوووورررت*
ا.ت: محو در افق*
اولین سناریوم بود و...شرمنده چرت شد🥲💛
۱۱.۷k
۲۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.