(جونگکوک)
(جونگکوک)
یکی صداش کرد که رف
اون الان از من دفاع کرد و اونم از کسی دو سه ساعته دیدتش
تعیونگ امدو با هم خارج شدیم سوار ماشین شدم الان دقیقا چیشددد ؟؟؟؟
( بورام)
درسته تو این دوساعت ازش بدم امده بود ولی اون مرده داش زمانی که اون هواسش نبود نامردی میکرد
(بورام)
داشتم بر میگشتم نم نم بارون ت صورتم میخورد اخرای پاییز بود وای خون ریزی داشتمم؟ یادم نبودد
بد وبدو رفتم خونه که سه جین درو باز کردو با دیدنم جیغ زد
سه جین: چیشدههه
بورام : دختر جون جیع نزن زخنان باز شده رو زیر بارون داغون شد
سه جین: بیا داخخلل
رفتیم داخل و زخمام و پانسمان کرد
سه جین: یو.. اوم بورام هواست باشه زخمات ممکنه جاشون بمونه اگه اینطوری پیش بره خون ریزیش بیشتر میسه
بورام: هواسمو جمع میکنم
خوابیدمو صبح اماده شدم و رفتم سر کارام الان دیگه وقت بین کلرا که ازاد بود و میومدم پیشه سه جین
دو هقته بد
ساعت 6بعد از ظهر بود که ب سمت بار رفتم خلوت بود که این خلوت با جونگ کوک تموم شد انقدر زود؟
کسی نبود و ریسم تو اتاق طبقه بالا بود
اولین دیدارم بد اون شب با جونگکوکه مشغول کارا شدم که طولی نکشید صدای مرد اشنایی ب گوشم رسید برگشتم سمت صدا که .....
ب بابام بودد
بابا: بورااام
بسمتش رفتم
میتونستم نگاهای جونگکوک و حس کنم
بابا دستشو بلند کردو تو صورتم فرد اورد
بابا: اخر کلر خودتو کردییی؟؟ تو بارررر؟ تو ...
بورام: از اینجا برو
بابا: برم ؟ ابرو برا نزاشتییی الان من از ابروت بگزرم ؟ ..... اینا نمیدونن ن؟
سرم پاین بود
بابا: اینا نمیدوننن دختریییی؟ ( داد
بورام : لطفا برو
سرم پایین بود
(جونگکوک)
کاری نداشتم و کلافه ب سمتبار رفتم خیلی زود کسی جز من نبود
دیدم که اون پسره با ی مرد سن بالا رو برو شد که مرده داد زد اینا نمیدونن تو دختری ؟
یعمی اون دخترهه؟؟؟
یبار زده بود تو صورتش که پسره... همون دختره سرش پایین بود هزمش سخته که اون دختره
هق هقای دختره بلند شد که
باباش: ه/ر/زه ولگرددددد از اولش ب دنیا امدنت دردسر بود ی دخترررررررررر نکبتتتتت
خودی نشون بدم؟
چون احساس میکردم فشار زیادی رو دخترس
اخه چرا پسر کرده خودشو؟
از کی تاحالا ی دعوا برا مهم شده ؟
بجا اینکه از سرو صدا شکایت کنم بفکر کمک کردن بودم؟
مرده دختررو هول داد یدونه محکم تر کوبید تو دهنش
دختره پخش زمین شد مرده خواست با لگد بزنتش که بخودم امدم دیدم مانش شدم
بابا: داری چه غلطی میکتیی؟؟؟؟
کوک: من یا تو؟ ( خونسرد
بابا: ب ط چه ؟؟
بطرف دختره رو زمین نگاه کرد
باباش: نکنه ز/یر خوابه اینی؟
دستشو ول کردم و با ی حرکت دست دختررو گرفتم کشیدم تو بغلم
باهاش داشتم خارج میشدم ک ب دادای مرده توجه نکردم
درو باز کردم
یکی صداش کرد که رف
اون الان از من دفاع کرد و اونم از کسی دو سه ساعته دیدتش
تعیونگ امدو با هم خارج شدیم سوار ماشین شدم الان دقیقا چیشددد ؟؟؟؟
( بورام)
درسته تو این دوساعت ازش بدم امده بود ولی اون مرده داش زمانی که اون هواسش نبود نامردی میکرد
(بورام)
داشتم بر میگشتم نم نم بارون ت صورتم میخورد اخرای پاییز بود وای خون ریزی داشتمم؟ یادم نبودد
بد وبدو رفتم خونه که سه جین درو باز کردو با دیدنم جیغ زد
سه جین: چیشدههه
بورام : دختر جون جیع نزن زخنان باز شده رو زیر بارون داغون شد
سه جین: بیا داخخلل
رفتیم داخل و زخمام و پانسمان کرد
سه جین: یو.. اوم بورام هواست باشه زخمات ممکنه جاشون بمونه اگه اینطوری پیش بره خون ریزیش بیشتر میسه
بورام: هواسمو جمع میکنم
خوابیدمو صبح اماده شدم و رفتم سر کارام الان دیگه وقت بین کلرا که ازاد بود و میومدم پیشه سه جین
دو هقته بد
ساعت 6بعد از ظهر بود که ب سمت بار رفتم خلوت بود که این خلوت با جونگ کوک تموم شد انقدر زود؟
کسی نبود و ریسم تو اتاق طبقه بالا بود
اولین دیدارم بد اون شب با جونگکوکه مشغول کارا شدم که طولی نکشید صدای مرد اشنایی ب گوشم رسید برگشتم سمت صدا که .....
ب بابام بودد
بابا: بورااام
بسمتش رفتم
میتونستم نگاهای جونگکوک و حس کنم
بابا دستشو بلند کردو تو صورتم فرد اورد
بابا: اخر کلر خودتو کردییی؟؟ تو بارررر؟ تو ...
بورام: از اینجا برو
بابا: برم ؟ ابرو برا نزاشتییی الان من از ابروت بگزرم ؟ ..... اینا نمیدونن ن؟
سرم پاین بود
بابا: اینا نمیدوننن دختریییی؟ ( داد
بورام : لطفا برو
سرم پایین بود
(جونگکوک)
کاری نداشتم و کلافه ب سمتبار رفتم خیلی زود کسی جز من نبود
دیدم که اون پسره با ی مرد سن بالا رو برو شد که مرده داد زد اینا نمیدونن تو دختری ؟
یعمی اون دخترهه؟؟؟
یبار زده بود تو صورتش که پسره... همون دختره سرش پایین بود هزمش سخته که اون دختره
هق هقای دختره بلند شد که
باباش: ه/ر/زه ولگرددددد از اولش ب دنیا امدنت دردسر بود ی دخترررررررررر نکبتتتتت
خودی نشون بدم؟
چون احساس میکردم فشار زیادی رو دخترس
اخه چرا پسر کرده خودشو؟
از کی تاحالا ی دعوا برا مهم شده ؟
بجا اینکه از سرو صدا شکایت کنم بفکر کمک کردن بودم؟
مرده دختررو هول داد یدونه محکم تر کوبید تو دهنش
دختره پخش زمین شد مرده خواست با لگد بزنتش که بخودم امدم دیدم مانش شدم
بابا: داری چه غلطی میکتیی؟؟؟؟
کوک: من یا تو؟ ( خونسرد
بابا: ب ط چه ؟؟
بطرف دختره رو زمین نگاه کرد
باباش: نکنه ز/یر خوابه اینی؟
دستشو ول کردم و با ی حرکت دست دختررو گرفتم کشیدم تو بغلم
باهاش داشتم خارج میشدم ک ب دادای مرده توجه نکردم
درو باز کردم
۵.۰k
۱۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.