تکپارتی از جونگکوک ...

تکپارتی از جونگکوک ویو جونگکوک شب شده بود بارون تمام خیابون ها سئول را خیس کرده بو با نازنین دعوام شده بود سر دیروقت امدن خونه اونم قهر کرده بوده تو بارون رفته بود بیرون ساعت سه شبه معلوم نیست کجایه نگران شدم کت و چترمو برداشتم رفتم دنبالش البته تقصیر منم بود باهاش این چندروز سرد رفتارکردم رفتم توی پارک خمیشگی که میشینه دیدم اونجا نشسته رفتم کنارش جونگکوک: پاشو بریم خونه سرده نازنین: چرا بیام، بیام سرم دوباره داد بزنی اره(گریه) جونگکوک: معذرت میخوام عشقمم من اشتباه کردم دیگه داد نمی زنم خسته بودم فقط کمپانی بهم فشار اورده عزیزم پاشو بریم سرما میخوری ها نازنین: قول میدی هق دیگه هق سرم هق داد هق نزنی جونگکوک: اره دورت بگردم (نویسنده: خدانکنه اون باید دورت بگرده 🤣) پاشوبریم اون اشکاتم هدر نده عشقم ویو نویسنده: (من امدم 🥳) جونگکوک روی زانو هاش نشست و اشک های زنش را پاک کرد و لب های همسرش را بوسید ودستشو گرفت رفت خونه (عرررر منم میخوام 😭🤣) وزندگی خوبی را از اول آغاز کردن بدون دعوا و صاحب یک دختر و یک پسر شدن میدونم فیک چرتی بود معذرت دفعه اولم بود برای فیک های بیشتر پیام بدین دوستون دارم شب خوش. 🥳🥰💖💝 پایان