orchid p1(end)
با فکرای بدی که به سرم اومدن، صورتم قرمزِقرمز شد. اروم اروم به سمت در اتاق بابا رفتم که... در یهو باز شد و منو مردی ناشناس باهم چشم تو چشم شدیم. نمسشناختمش و ندیده بودمش!! عام نمیخام اعتراف کنم ولی... چشمای قشنگی داشت! 👈🏻👉🏻🙂اگه ماسکشو برمیداشت و صورتشو میدیم، بیشتر مطمئن میشدم که اون مرد جذابه. ولی بهم مجال بیشتر فکر کردن درمورد قیافشو نداد و خیلی سریع ولی با قدمای بی صدا، از کنارم رد شد و از در خروجی خانه، از خونه خارج شد. چشام قلبی شده بود!!!! اون علاوه بر اینکه جذاب بود، قدمای بیصدایی داشت. چه مهارتی به به/: با ذوق و گونه هایی سرخ، برگشتم تا از بابا بپرسم اون مرد کیه ولی همینکه چشمم به صحنه ی مقابلم افتاد، لبخندم ماسید و همچیو فراموش کردم. چرا اونجا انقدر بهم ریخته بود؟ چ.. چه بلایی سر... بابا اومده..؟
تازه پارت 1 تموم شد بخاطر همین نوشتم اِند./:
تازه پارت 1 تموم شد بخاطر همین نوشتم اِند./:
۲.۸k
۰۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.