(ازدواج اجباری)Part.3
ا/ت*ویو
اومد خونه توی قهوه اش تحریک کننده ریختم.
ولی هیچکاری نکرد.
دیگه تصمیم گرفتم.
برم دادگاه.
کوک*ویو
رفتم پیش لارا.
داشتم بهش میگفتم که
کوک:لارا هرچقدر پول می خوای بهت میدم هرچقدر بخوای ولی از زندگیم برو بیر..
که یهو واسم پیام اومد
دیدم نوشتم.
درخواست طلاق برای شما توسط همسرتان.
چی اینجا چی نوشته.
اشک از چشمام اومد بیرون.
سریع از خونه ی لارا اومدم.
بیرون و سوار ماشین شدم.
سریع رفتم خونه.
دیدم ا/ت تو اتاق دار وسایلش رو جمع میکنه.
رفتم جلوش
گفتم
کوک:ا/ت باور کن من داشتم میرفتم اذش جداشم که تحریک کننده ریخته بود.
ا/ت:وقتی داشتی اونکار رو میکردی دیدمت و دیگه یه کلمه هم نگو
کوک:ا/ت من اشتباه کردم
ا/ت:تو من و هیچوقت دوست نداشتی
کوک:لطفا ببخشم
ا/ت:سرنوشت من و تو جدایی جئون جانگکوک
کوک:ا/ت گوش کن میتونم واست این ۴سالی که انقدر باهات بد رفتاری کردم رو جبران کنم.
ا/ت:من عاشقت شده بودم،تو نا اومیدم کردی.
کوک:ا/ت باشه.
ا/ت:دقیقا هر دو در نتیجه به این حرف میرسیم.
کوک:اگه تو خوشبخت میشی طلاق بگیریم.
ا/ت:اره خوشبخت میشم.
رفتم بیرون داشتم.
میرفتم داخل ماشین شم حالم خیلی بد بود.
با اخرین سرعت داشتم میرفتم.
که یهو.....
از زبون نویسنده.
کوک رانندگی میکرد که یهو داشت به یه ماشین نزدیکه میشد ولی ترمزش قط کرده بودن.
که یهو خورد به ماشینه.
ک ک تصادف کرد درجا هم بیهوش شد.
مردم همه دور شده بودن به امپلانس داشتن زنگ میزدن.
ا/ت*ویو
کوک رفت بیرون منم رفتم خونه ی یکی از دوستام چند روز بمونم.
پایان
اومد خونه توی قهوه اش تحریک کننده ریختم.
ولی هیچکاری نکرد.
دیگه تصمیم گرفتم.
برم دادگاه.
کوک*ویو
رفتم پیش لارا.
داشتم بهش میگفتم که
کوک:لارا هرچقدر پول می خوای بهت میدم هرچقدر بخوای ولی از زندگیم برو بیر..
که یهو واسم پیام اومد
دیدم نوشتم.
درخواست طلاق برای شما توسط همسرتان.
چی اینجا چی نوشته.
اشک از چشمام اومد بیرون.
سریع از خونه ی لارا اومدم.
بیرون و سوار ماشین شدم.
سریع رفتم خونه.
دیدم ا/ت تو اتاق دار وسایلش رو جمع میکنه.
رفتم جلوش
گفتم
کوک:ا/ت باور کن من داشتم میرفتم اذش جداشم که تحریک کننده ریخته بود.
ا/ت:وقتی داشتی اونکار رو میکردی دیدمت و دیگه یه کلمه هم نگو
کوک:ا/ت من اشتباه کردم
ا/ت:تو من و هیچوقت دوست نداشتی
کوک:لطفا ببخشم
ا/ت:سرنوشت من و تو جدایی جئون جانگکوک
کوک:ا/ت گوش کن میتونم واست این ۴سالی که انقدر باهات بد رفتاری کردم رو جبران کنم.
ا/ت:من عاشقت شده بودم،تو نا اومیدم کردی.
کوک:ا/ت باشه.
ا/ت:دقیقا هر دو در نتیجه به این حرف میرسیم.
کوک:اگه تو خوشبخت میشی طلاق بگیریم.
ا/ت:اره خوشبخت میشم.
رفتم بیرون داشتم.
میرفتم داخل ماشین شم حالم خیلی بد بود.
با اخرین سرعت داشتم میرفتم.
که یهو.....
از زبون نویسنده.
کوک رانندگی میکرد که یهو داشت به یه ماشین نزدیکه میشد ولی ترمزش قط کرده بودن.
که یهو خورد به ماشینه.
ک ک تصادف کرد درجا هم بیهوش شد.
مردم همه دور شده بودن به امپلانس داشتن زنگ میزدن.
ا/ت*ویو
کوک رفت بیرون منم رفتم خونه ی یکی از دوستام چند روز بمونم.
پایان
۱۱.۴k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.