( فروغ فرخزاد)
( فروغ فرخزاد)
"رفتن" !
رفتن که بهانه نمیخواهد ،
یک چمدان میخواهد از دلخوریهای تلنبار شده و گاهی حتی دلخوشیهای انکار شده ...
رفتن که بهانه نمیخواهد وقتی نخواهی بمانی ، با چمدان که هیچ بی چمدان هم میروی !
"ماندن" !
ماندن اما بهانه می خواهد ،
دستی گرم، نگاهی مهربان، دروغهای دوست داشتنی،
دوستت دارمهایی که می شنوی اما باور نمی کنی،
یک فنجان چای، بوی عود، یک آهنگ مشترک، خاطرات تلخ و شیرین ...
وقتی بخواهی بمانی ،
حتی اگر چمدانت پر از دلخوری باشد خالی اش می کنی و باز هم میمانی ...
میمانی و وقتی بخواهی بمانی ، نم باران را رگبار می بینی و بهانه اش می کنی برای نرفتنت !
آری ،
آمدن دلیل می خواهد
ماندن بهانه
و رفتن هیچکدام ......
.
"رفتن" !
رفتن که بهانه نمیخواهد ،
یک چمدان میخواهد از دلخوریهای تلنبار شده و گاهی حتی دلخوشیهای انکار شده ...
رفتن که بهانه نمیخواهد وقتی نخواهی بمانی ، با چمدان که هیچ بی چمدان هم میروی !
"ماندن" !
ماندن اما بهانه می خواهد ،
دستی گرم، نگاهی مهربان، دروغهای دوست داشتنی،
دوستت دارمهایی که می شنوی اما باور نمی کنی،
یک فنجان چای، بوی عود، یک آهنگ مشترک، خاطرات تلخ و شیرین ...
وقتی بخواهی بمانی ،
حتی اگر چمدانت پر از دلخوری باشد خالی اش می کنی و باز هم میمانی ...
میمانی و وقتی بخواهی بمانی ، نم باران را رگبار می بینی و بهانه اش می کنی برای نرفتنت !
آری ،
آمدن دلیل می خواهد
ماندن بهانه
و رفتن هیچکدام ......
.
۱.۳k
۰۹ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.