فروغ فرخزاد

( فروغ فرخزاد)
"رفتن" !

رفتن که بهانه نمیخواهد ،
یک چمدان میخواهد از دلخوریهای تلنبار شده و گاهی حتی دلخوشیهای انکار شده ...
رفتن که بهانه نمیخواهد وقتی نخواهی بمانی ، با چمدان که هیچ بی چمدان هم میروی !

"ماندن" !

ماندن اما بهانه می خواهد ،
دستی گرم، نگاهی مهربان، دروغهای دوست داشتنی،
دوستت دارمهایی که می شنوی اما باور نمی کنی،
یک فنجان چای، بوی عود، یک آهنگ مشترک، خاطرات تلخ و شیرین ...

وقتی بخواهی بمانی ،
حتی اگر چمدانت پر از دلخوری باشد خالی اش می کنی و باز هم میمانی ...
میمانی و وقتی بخواهی بمانی ، نم باران را رگبار می بینی و بهانه اش می کنی برای نرفتنت !

آری ،
آمدن دلیل می خواهد
ماندن بهانه
و رفتن هیچکدام ......
.
دیدگاه ها (۵)

#دیالوگ_های_ماندگارفامیل دور: بعضی ها رو نمیشه قانع کرد...با...

به خاطر خودت میگویمتنهایی کافه رفتن را یاد بگیرتنهایی مهمانی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط