چند پارتی از کوک💗🌼❄️
که کوک دوتا شونه هامو گرفت و منو برد سمت پله ها
کوک :وقتی میگم بچه ای میگی نیستم ،هستی دیگه
مگه من نگفتم باید بری تو اتاق
ا.ت :آخه کی غذا درست کنه ؟
کوک :نگران اونجاش نباش من هستم
ا.ت :تو از می آشپزی میکنی ؟
کوک :از همین الان ،انقدر حرف نزن بچه برو بالا
ا.ت :چشمم
ا.ت :رفتم بالا تو اتاق ،لباسمو عوض کردم و رو تخت دراز کشیدم ،گوشیمو برداشتم و به دوستم پیام دادم...
.
کوک :بعد از رفتن ا.ت رفتم تو آشپزخونه و شروع کردم به درست کردن سوپ حالا درست نکرده بودم ولی همیشه موقعی که ا.ت درست میکرد پیشش مینشستم و نگاش میکردم و تقریبا یاد گرفته بودم ،امیدوارم خوب بشه...
.
ا.ت :به کاترین پیام دادم و منتظر موندم تا جواب بده ،اون دوست مجازی من بود یعنی تاحالا ندیده بودمش ولی خیلی بهش نزدیک بودم و راحت باهاش راجب همه چیز حرف میزدم ،یکم بی ادب ولی خب به روی خودم نمیارم
.
کوک :همه چیز خوب پیش رفت فقط یه ربع میخواست تا کاملا جوش بیاد ،رفتم دستمو شستم و میز رو آماده کردم بعد برم ا.ت رو صدا کنم بیاد پایین
.
ا.ت :داشتم فکر میکردم که کاتی پیام داد...
کاترین :سلام الاغ کجا بودی تو ،چند وقته دیگه یادی از ما نمیکنی ،حتما سرت با شوهرت خیلی شلوغه نه ؟
ا.ت :اولا سلام ،دوما این چند روز سرم شلوغ بود و از دیروز هم سرما خوردم ،سوما من همیشه سرم با شوهرم شلوغه
کاترین :چی سرما خوردی ؟ چرا دختر ...مگه مراقب خودت نیستی ؟ یعنی دو روز بهت پیام ندادم ببین چیکار کردی با خودت
ا.ت :تو چه پیام بدی چه ندی فرقی به حال من نمیکرد که...
کاترین :حداقل زودتر از حالت با خبر میشدم
ا.ت :الان که شدی
کاترین :خب الان بهتری ؟ دکتر رفتین ؟
ا.ت :زیاد خوب نیستم همه جام درد میکنه ..اوهوم رفتیم همین امروز برام کلی دارو و شربت نوشته
کاترین :دیگه مجبوری بخوری تا خوب بشی
ا.ت :هوم
...............
ا.ت :داشتم با کاترین حرف میزدم که در باز شد و کوک اومد داخل اتاق وقتی منو دید یه اخم ریز کرد و گفت...
...............
کوک :وقتی میز رو چیدم زیر غذا رو خاموش کردم و رفتم بالا در اتاق رو باز کردم که دیدم ا.ت گوشی دستشه ولی من گفته بودم که استراحت کنه...
کوک :ا.ت مگه بهت نگفتم استراحت کن تو گوشی دستت گرفتی ؟
ا.ت :ببخشید
کوک :ا.ت الان نباید گوشی دستت باشه فقط باید استراحت کنی ،رفتم پیشش نشستم و دستشو گرفتم
من بخاطر خوبی خودت میگم
ا.ت :میدونم
کوک :خوبه حالا بیا پایین غذا آمادس
ا.ت :باش..
کوک :وقتی میگم بچه ای میگی نیستم ،هستی دیگه
مگه من نگفتم باید بری تو اتاق
ا.ت :آخه کی غذا درست کنه ؟
کوک :نگران اونجاش نباش من هستم
ا.ت :تو از می آشپزی میکنی ؟
کوک :از همین الان ،انقدر حرف نزن بچه برو بالا
ا.ت :چشمم
ا.ت :رفتم بالا تو اتاق ،لباسمو عوض کردم و رو تخت دراز کشیدم ،گوشیمو برداشتم و به دوستم پیام دادم...
.
کوک :بعد از رفتن ا.ت رفتم تو آشپزخونه و شروع کردم به درست کردن سوپ حالا درست نکرده بودم ولی همیشه موقعی که ا.ت درست میکرد پیشش مینشستم و نگاش میکردم و تقریبا یاد گرفته بودم ،امیدوارم خوب بشه...
.
ا.ت :به کاترین پیام دادم و منتظر موندم تا جواب بده ،اون دوست مجازی من بود یعنی تاحالا ندیده بودمش ولی خیلی بهش نزدیک بودم و راحت باهاش راجب همه چیز حرف میزدم ،یکم بی ادب ولی خب به روی خودم نمیارم
.
کوک :همه چیز خوب پیش رفت فقط یه ربع میخواست تا کاملا جوش بیاد ،رفتم دستمو شستم و میز رو آماده کردم بعد برم ا.ت رو صدا کنم بیاد پایین
.
ا.ت :داشتم فکر میکردم که کاتی پیام داد...
کاترین :سلام الاغ کجا بودی تو ،چند وقته دیگه یادی از ما نمیکنی ،حتما سرت با شوهرت خیلی شلوغه نه ؟
ا.ت :اولا سلام ،دوما این چند روز سرم شلوغ بود و از دیروز هم سرما خوردم ،سوما من همیشه سرم با شوهرم شلوغه
کاترین :چی سرما خوردی ؟ چرا دختر ...مگه مراقب خودت نیستی ؟ یعنی دو روز بهت پیام ندادم ببین چیکار کردی با خودت
ا.ت :تو چه پیام بدی چه ندی فرقی به حال من نمیکرد که...
کاترین :حداقل زودتر از حالت با خبر میشدم
ا.ت :الان که شدی
کاترین :خب الان بهتری ؟ دکتر رفتین ؟
ا.ت :زیاد خوب نیستم همه جام درد میکنه ..اوهوم رفتیم همین امروز برام کلی دارو و شربت نوشته
کاترین :دیگه مجبوری بخوری تا خوب بشی
ا.ت :هوم
...............
ا.ت :داشتم با کاترین حرف میزدم که در باز شد و کوک اومد داخل اتاق وقتی منو دید یه اخم ریز کرد و گفت...
...............
کوک :وقتی میز رو چیدم زیر غذا رو خاموش کردم و رفتم بالا در اتاق رو باز کردم که دیدم ا.ت گوشی دستشه ولی من گفته بودم که استراحت کنه...
کوک :ا.ت مگه بهت نگفتم استراحت کن تو گوشی دستت گرفتی ؟
ا.ت :ببخشید
کوک :ا.ت الان نباید گوشی دستت باشه فقط باید استراحت کنی ،رفتم پیشش نشستم و دستشو گرفتم
من بخاطر خوبی خودت میگم
ا.ت :میدونم
کوک :خوبه حالا بیا پایین غذا آمادس
ا.ت :باش..
۶۳.۴k
۰۸ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.