پارت ۲ خانواده سانزو اینا
مایکی:دیا چان نکن*دستم رو از رو چشمش برداشت*اما چان داری چیکار میکنی
اما:دارم با بیبی ام کیس می.....
که من دهن اما رو گرفتم تازه یادش اومد این بچه از این چیزا خبر نداره
مایکی:کن چین چرا گفتی دلم برا طمع لبات تنگ شده بود
دراکن:چون.....می...خوام......باهاش .......*فهمیدی*کنم ......*نقطه آینه که دیا دهن کن چین رو می گرفت*
مایکی:چی......چیه .....امممممم آها مرد شلوارش را پایین میکشد و داخل زن می کند
من:🗿🔪💢🩴
باجی:سلام بچه ها......دیا چان چرا دمپایی دستته
رفتم در گوشش بهش گفتم
باجی:🫥😶🌫️😶ذهن این مظلوم هم خراب شد
من:حالا خداکنه روم سجده الاهی نزنه*در گوشی*
باجی:اوهوم
باجی🫥 باجی تا ابد🫥🫥🫥🫥🫥
سانزو سنجو:یعنی تو این دنیا فقط ذهن این مسلمان کثیف نبود که الان کثیف شد
من:دراکن.....اما......فقط ۳ ثانیه🗿🔪💢
دراکن و اما:الفرااااار
*وی کاتانای سانزو را برداشته و در کوچه های دراکن کرده
و دمپایی مادر باجی و برداشته و در حلق اما کرده*
سانزو:دیا چرا هرچی میشه کاتانا ی منو برمیداری
دیا:مگه تو برام خریدی
سانزو:نه
دیا:پس خفه شو
سانزو:چشم🥹
سنجو که تاحالا خفه بود:میگم دیا....میای تو براهمن؟
دیا:نه
سنجو:باشه🗿👓
مایکی:امشب بیا مبعد موسایی جلسه اس
من:باوشه
*شب معبد موساشی*
مایکی:از امروز به بعد تومان منحل میشه
همه:چیییییییی
مایکی:خدافظ
*الان مایکی کانتو مانجی رو زده و دیا تو براهمن هست*
سر دعوا هستیم
میخوام مایکی و از تکانشگری *درسته*تاریک نجات بدم
مایکی:هر کس بخواد منو نجات بده باید بمی....
که کاتانا رو کرد تو دل دیا
سنجو سانزو تاکه:دیااااااااااااااا
مایکی تو شکه
سنجو داره زنگ میزنه آمبولانس
سانزو داره کاتانا رو در میاره
تاکه داره سیگار میکشه🗿🗿*کلا این ناموسش سیگاره*
دیا:ای.....ریدم....تو....دهنت مایکی.......عوووق*خون بالا آوردن*
مایکی:نه من نکردم.....من این کارو نکردم من......
که سانزو زد تو دل مایکی
سانزو:اگز خواهرم بمیرهههه میکشمتتتت شکنجه آیت میدم آنقدر میزنمت که بمیرییییی کیسااااامااااااااااااا
سنجو:آمبولانس اومد
*آمبولانس اومد و دیانیرا رو گذاشت تو ماشین و سریع بردنش به بخش......*
همه اومدن و مایکی بدجور عصبی و ناراحت هست
سانزو داره خودش رو سرزنش میکنه
سنجو داره راه میره و مایکی رو فش کش میکنه
تاکه داره سیگار میک.....
که نویسنده بسی زیبا زد اونجای تاکه
نویسنده:بی ناموس خواهرت داره میمیره تو داری ریلکس سیگار میکشی
تاکه:بابا اون سگ جونه
نویسنده:🗿صحیح
خب بریم سر داستان
تاکه داره سیگار میکشه
دکتر:سریعن کسی که خون Aداره بیاد
سنجو:من .....من خونم aهست
دکتر:پس بیا
پارت بعد ۴ لایک
اما:دارم با بیبی ام کیس می.....
که من دهن اما رو گرفتم تازه یادش اومد این بچه از این چیزا خبر نداره
مایکی:کن چین چرا گفتی دلم برا طمع لبات تنگ شده بود
دراکن:چون.....می...خوام......باهاش .......*فهمیدی*کنم ......*نقطه آینه که دیا دهن کن چین رو می گرفت*
مایکی:چی......چیه .....امممممم آها مرد شلوارش را پایین میکشد و داخل زن می کند
من:🗿🔪💢🩴
باجی:سلام بچه ها......دیا چان چرا دمپایی دستته
رفتم در گوشش بهش گفتم
باجی:🫥😶🌫️😶ذهن این مظلوم هم خراب شد
من:حالا خداکنه روم سجده الاهی نزنه*در گوشی*
باجی:اوهوم
باجی🫥 باجی تا ابد🫥🫥🫥🫥🫥
سانزو سنجو:یعنی تو این دنیا فقط ذهن این مسلمان کثیف نبود که الان کثیف شد
من:دراکن.....اما......فقط ۳ ثانیه🗿🔪💢
دراکن و اما:الفرااااار
*وی کاتانای سانزو را برداشته و در کوچه های دراکن کرده
و دمپایی مادر باجی و برداشته و در حلق اما کرده*
سانزو:دیا چرا هرچی میشه کاتانا ی منو برمیداری
دیا:مگه تو برام خریدی
سانزو:نه
دیا:پس خفه شو
سانزو:چشم🥹
سنجو که تاحالا خفه بود:میگم دیا....میای تو براهمن؟
دیا:نه
سنجو:باشه🗿👓
مایکی:امشب بیا مبعد موسایی جلسه اس
من:باوشه
*شب معبد موساشی*
مایکی:از امروز به بعد تومان منحل میشه
همه:چیییییییی
مایکی:خدافظ
*الان مایکی کانتو مانجی رو زده و دیا تو براهمن هست*
سر دعوا هستیم
میخوام مایکی و از تکانشگری *درسته*تاریک نجات بدم
مایکی:هر کس بخواد منو نجات بده باید بمی....
که کاتانا رو کرد تو دل دیا
سنجو سانزو تاکه:دیااااااااااااااا
مایکی تو شکه
سنجو داره زنگ میزنه آمبولانس
سانزو داره کاتانا رو در میاره
تاکه داره سیگار میکشه🗿🗿*کلا این ناموسش سیگاره*
دیا:ای.....ریدم....تو....دهنت مایکی.......عوووق*خون بالا آوردن*
مایکی:نه من نکردم.....من این کارو نکردم من......
که سانزو زد تو دل مایکی
سانزو:اگز خواهرم بمیرهههه میکشمتتتت شکنجه آیت میدم آنقدر میزنمت که بمیرییییی کیسااااامااااااااااااا
سنجو:آمبولانس اومد
*آمبولانس اومد و دیانیرا رو گذاشت تو ماشین و سریع بردنش به بخش......*
همه اومدن و مایکی بدجور عصبی و ناراحت هست
سانزو داره خودش رو سرزنش میکنه
سنجو داره راه میره و مایکی رو فش کش میکنه
تاکه داره سیگار میک.....
که نویسنده بسی زیبا زد اونجای تاکه
نویسنده:بی ناموس خواهرت داره میمیره تو داری ریلکس سیگار میکشی
تاکه:بابا اون سگ جونه
نویسنده:🗿صحیح
خب بریم سر داستان
تاکه داره سیگار میکشه
دکتر:سریعن کسی که خون Aداره بیاد
سنجو:من .....من خونم aهست
دکتر:پس بیا
پارت بعد ۴ لایک
۴.۰k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.