دیگه دارم رد میدم
آخه نمیفهمم این پارت چی داره که گذارش میکنیدددد
بچه ها پارت دوم حذف شد دوباره گذاشتم
زندگی مخفی پارت دوم
#زندگی_مخفی
پارت دوم
یونگی:وای چرا دکترا بیرون نمیان
جیسو دستش رو روی صورتش کشید:شوگا آروم باش من بهت قول میدم حال جوفتشون خوب میشه
تهیونگ دستی توی موهاش کشید که عادتش بود:آره یونگی همینطور که جیسو میگه باید آروم باشیم و منتظر جواب باشیم
جین رفت پیشش و بغلش کرد:تهیونگ و جیسو برین برامون چندتا چیز بگیرین تا بخوریم
تهیونگ و جیسو سری تکون دادن و رفتن
تهیونگ دستی به سرش کشید و گفت:یونگی تنها کسی بود که بعد از مرگ پدر و مادر رزی و جیمین پیششون بود معلومه بیشتر از ما نگرانشون باشه
راستی جی هوپ کجاست
جیسو با بی حوصلگی گفت:گفتش که داره یه اطلاعاتی راجب باند جدیدی پیدا میکنه و هر اتفاقی افتاد بهمون خبر میده
یونگی نزدیک ترین فرد به جیمین و رزیه اگه چیزیشون بشه یونگی میشکنه بهت قول میدم
تهیونگ سریع جواب داد:نه اونا چیزیشون نمیشه من امید دارم
و بعد رفت و ۵تا تیتاپ و یک شیرموز و ۶تا آب خرید
تهیونگ:بریم
راستی جیسو نونا
جیسو تک خنده ای کرد و گفت:فقط اینکه منو جیسو نونا صدا میکنید خیلی کیوتههه
تهیونگ تا اومد حرف بزنه یه دفعه دید که دکتر از اتاق اومد بیرون گفت:ج......جیسو .....دکتر ....اومد
جفتشون مثل برق زده ها دوییدن سمت دکتر
یونگی بلند شد و گفت:دکتر حال رزی و جیمین چه طورهه؟!؟!؟
دکتر:حال پارک جیمین بهتره و به پاش رسیدگی شد و حدود دو روز دیگه مرخص میشه ولی دربارهی پارک چهیونگ خب متاسفانه......
یونگی دویید جلو و گفت : متاسفانه.. ،چی. دکتر... بگیدددد
دکتر: متاسفانه ایشون به کما رفتن
همه برای یه لحظه تو شوک بودن
اما یونگی یه دفعه بی هوش شد و افتاد زمین اما جین قبل افتادنش گرفتش
جیسو افتاد روی زانوهاش دستا و پاهاش میلرزید دوست چند سالش که براش مثل خواهر نداشته بود الان تو کما بود چرا اینقدر اتفاقا زود افتاد
.............................یک هفته پیش...................
بچه ها پارت دوم حذف شد دوباره گذاشتم
زندگی مخفی پارت دوم
#زندگی_مخفی
پارت دوم
یونگی:وای چرا دکترا بیرون نمیان
جیسو دستش رو روی صورتش کشید:شوگا آروم باش من بهت قول میدم حال جوفتشون خوب میشه
تهیونگ دستی توی موهاش کشید که عادتش بود:آره یونگی همینطور که جیسو میگه باید آروم باشیم و منتظر جواب باشیم
جین رفت پیشش و بغلش کرد:تهیونگ و جیسو برین برامون چندتا چیز بگیرین تا بخوریم
تهیونگ و جیسو سری تکون دادن و رفتن
تهیونگ دستی به سرش کشید و گفت:یونگی تنها کسی بود که بعد از مرگ پدر و مادر رزی و جیمین پیششون بود معلومه بیشتر از ما نگرانشون باشه
راستی جی هوپ کجاست
جیسو با بی حوصلگی گفت:گفتش که داره یه اطلاعاتی راجب باند جدیدی پیدا میکنه و هر اتفاقی افتاد بهمون خبر میده
یونگی نزدیک ترین فرد به جیمین و رزیه اگه چیزیشون بشه یونگی میشکنه بهت قول میدم
تهیونگ سریع جواب داد:نه اونا چیزیشون نمیشه من امید دارم
و بعد رفت و ۵تا تیتاپ و یک شیرموز و ۶تا آب خرید
تهیونگ:بریم
راستی جیسو نونا
جیسو تک خنده ای کرد و گفت:فقط اینکه منو جیسو نونا صدا میکنید خیلی کیوتههه
تهیونگ تا اومد حرف بزنه یه دفعه دید که دکتر از اتاق اومد بیرون گفت:ج......جیسو .....دکتر ....اومد
جفتشون مثل برق زده ها دوییدن سمت دکتر
یونگی بلند شد و گفت:دکتر حال رزی و جیمین چه طورهه؟!؟!؟
دکتر:حال پارک جیمین بهتره و به پاش رسیدگی شد و حدود دو روز دیگه مرخص میشه ولی دربارهی پارک چهیونگ خب متاسفانه......
یونگی دویید جلو و گفت : متاسفانه.. ،چی. دکتر... بگیدددد
دکتر: متاسفانه ایشون به کما رفتن
همه برای یه لحظه تو شوک بودن
اما یونگی یه دفعه بی هوش شد و افتاد زمین اما جین قبل افتادنش گرفتش
جیسو افتاد روی زانوهاش دستا و پاهاش میلرزید دوست چند سالش که براش مثل خواهر نداشته بود الان تو کما بود چرا اینقدر اتفاقا زود افتاد
.............................یک هفته پیش...................
۲.۷k
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.