hi
عشق ایدل من پارت ²¹
بی اختیار دمپایی رو ول کردم و از تخت افتاد پایین
🐰خب... کی داشت قلدرب میکرد؟
🦊کوک.... پاشو..... ببخشید
🐰نه نتیجه نشد خانمی
🦊کوک پاشو خجالت میکشم.... حداقل.. دستامو ول... کن
🐰عاغا نشد خجالت بکشی
خم سدو لبامو به اسارت دراورد و مکید شون.... دستم حتی تموم نمیخورد بعد از دو دقه دید همراهی نمیکنم اعتراضش رو با گازی از لبم نشون داد و شروع کردم همراهیش بعد از چند دقه میخواست به سمت گردنم بره که خودمو عقب کشیدم
🦊کوک... من هنوز امادگی ندارم.... خواهش میکنم
🐰باشه خانومم اشکال نداره
کتفم رو گرفتم خودمو خودش رو پرت کرد رو تخت خودمو تو بغلش جمع کردم
🦊متاسفم
🐰اشکال نداره بیب هروقت اماده بودی
حالا هی چرت بزنیم؟
🦊اوم ایده ی خوبیه
خودمو تو بغل گرمش که حسی توصیف نشدنی بهم منتقل میکرد فشردم و اونم دستشو دور کمرم سفت تر کرد و خوابیدم
ویو می هو چند ساعت بعد ساعت ⁶بعد از ظهر
با صدای زنگ خوردن گوشیم پا شدم اروم دستای کوک ور از دورم جدا کردم و گوشیمو جواب دادم داداشم بود
🦊سلام داداش خوبی؟
🦉سلام جوجه.... واحد خونه ات چند بود؟
🦊³²¹برای چی؟
🦉برای پروژه ی ساخت و ساز اومدم کره گفتم بیام یه سری بزنم سر کوچه ام در رو وا کنیا
🦊ب.. باشه خدافظ قطع کردم دوییدم سمت کوک
🦊کوک کوک پاشو پاشو به چوخ رفتیمممممم!!!!!
🐰چیشده بیب(خوابالود(
🦊داداشم سرکوچه اس پاشوووو
🐰چی
یه دفعه عین چی از خواب پرید
🦊پاشو برو زیر تخت نبیننت که اگه ببینه جفتمون به چوخ میریم بدووو
🐰خیلی خوب اروم باش
موهاشو با دستش مرتب کردن و رفت زیر تخت قایم شد
کیف لباس های کو کرو هم تو خونه ی گربه ها قایم کردم خونه ور جمع کردم و قیافه ام رو درست کردم زنگ در خورد از چشمی نگا کردم داداشم بود یه جورایی بعد دو ماه میدیدمش خوشحال بودم در رو وا کردم و محکم بغلش کردم
🦊سلامممم داداشش شش
🦉سلام وروجککککک اخ دلم برات تنگ شده بودددد
🦊حالت خوبه؟
🦉عالیم نیام تو؟
🦊نه بیا تو
نشستیم رو مبل
یه چایی ریختم تاذباهم بخوریم که قلپ خورد و گفت
🦉خب.... می هو میخواستم درمورد دوست پسرت بیشتر بدونم
🦊خب فعلا رابطمون خوبه دارم میشناسمش چند بار باهم رفتیم بیرون و خوش گذشت و به بغل راضیه (خیلی راضیه)
🦉مطمئنه؟و... با تفاوت سنیتون مشکلی نداری؟ مطمئنی مشکلی ایجاد نمیکنه؟
🦊مطمئن مه نیستم ولی فکر نمیکنم و پسر مطمئنیه داداش نگرانم نباش میدونی دست به گل به اب نمیدم
🦉امیدوارم می هو
خب سلامم رو به لیا برسون... نشد ببینمش من دیگه برم هتل یه هفته بیشتر انجا نیستم خوب درساتو بخون من برم
🦊خوش امدی
شرط یه فالو شش لایک
بی اختیار دمپایی رو ول کردم و از تخت افتاد پایین
🐰خب... کی داشت قلدرب میکرد؟
🦊کوک.... پاشو..... ببخشید
🐰نه نتیجه نشد خانمی
🦊کوک پاشو خجالت میکشم.... حداقل.. دستامو ول... کن
🐰عاغا نشد خجالت بکشی
خم سدو لبامو به اسارت دراورد و مکید شون.... دستم حتی تموم نمیخورد بعد از دو دقه دید همراهی نمیکنم اعتراضش رو با گازی از لبم نشون داد و شروع کردم همراهیش بعد از چند دقه میخواست به سمت گردنم بره که خودمو عقب کشیدم
🦊کوک... من هنوز امادگی ندارم.... خواهش میکنم
🐰باشه خانومم اشکال نداره
کتفم رو گرفتم خودمو خودش رو پرت کرد رو تخت خودمو تو بغلش جمع کردم
🦊متاسفم
🐰اشکال نداره بیب هروقت اماده بودی
حالا هی چرت بزنیم؟
🦊اوم ایده ی خوبیه
خودمو تو بغل گرمش که حسی توصیف نشدنی بهم منتقل میکرد فشردم و اونم دستشو دور کمرم سفت تر کرد و خوابیدم
ویو می هو چند ساعت بعد ساعت ⁶بعد از ظهر
با صدای زنگ خوردن گوشیم پا شدم اروم دستای کوک ور از دورم جدا کردم و گوشیمو جواب دادم داداشم بود
🦊سلام داداش خوبی؟
🦉سلام جوجه.... واحد خونه ات چند بود؟
🦊³²¹برای چی؟
🦉برای پروژه ی ساخت و ساز اومدم کره گفتم بیام یه سری بزنم سر کوچه ام در رو وا کنیا
🦊ب.. باشه خدافظ قطع کردم دوییدم سمت کوک
🦊کوک کوک پاشو پاشو به چوخ رفتیمممممم!!!!!
🐰چیشده بیب(خوابالود(
🦊داداشم سرکوچه اس پاشوووو
🐰چی
یه دفعه عین چی از خواب پرید
🦊پاشو برو زیر تخت نبیننت که اگه ببینه جفتمون به چوخ میریم بدووو
🐰خیلی خوب اروم باش
موهاشو با دستش مرتب کردن و رفت زیر تخت قایم شد
کیف لباس های کو کرو هم تو خونه ی گربه ها قایم کردم خونه ور جمع کردم و قیافه ام رو درست کردم زنگ در خورد از چشمی نگا کردم داداشم بود یه جورایی بعد دو ماه میدیدمش خوشحال بودم در رو وا کردم و محکم بغلش کردم
🦊سلامممم داداشش شش
🦉سلام وروجککککک اخ دلم برات تنگ شده بودددد
🦊حالت خوبه؟
🦉عالیم نیام تو؟
🦊نه بیا تو
نشستیم رو مبل
یه چایی ریختم تاذباهم بخوریم که قلپ خورد و گفت
🦉خب.... می هو میخواستم درمورد دوست پسرت بیشتر بدونم
🦊خب فعلا رابطمون خوبه دارم میشناسمش چند بار باهم رفتیم بیرون و خوش گذشت و به بغل راضیه (خیلی راضیه)
🦉مطمئنه؟و... با تفاوت سنیتون مشکلی نداری؟ مطمئنی مشکلی ایجاد نمیکنه؟
🦊مطمئن مه نیستم ولی فکر نمیکنم و پسر مطمئنیه داداش نگرانم نباش میدونی دست به گل به اب نمیدم
🦉امیدوارم می هو
خب سلامم رو به لیا برسون... نشد ببینمش من دیگه برم هتل یه هفته بیشتر انجا نیستم خوب درساتو بخون من برم
🦊خوش امدی
شرط یه فالو شش لایک
۸۷۰
۰۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.