فیک جی هوپ ( عشق حقیقی ) پارت ۴
( فردا صبح )
ا.ت : صبح بازور دوستام منو فرستادن شرکت ( بانک ) .
وقتی رسیدم همکارا همینجوری نگام میکردن و هی همکارا بهم
میگفتن آ.ت خانم چیزی شده ؟؟
و منم میگفتم که نه بابا !
خلاصه دوباره این همکارا گفتن که این برگه رو چاپ کن و بده
به آقا جی هوپ .
خلاصه من وقتی کار رو انجام دادم رفتن اتاق جی هوپ بعد
با اخم بهش برگه رو دادم و بهم گفت که من دوست ندارم اخمات رو ببینم .
اخمام از صورتم محو شد و از اتاق رفتم ...
( بعد ساعت کاری )
وقتی رسیدم خونه لباس راحتیم رو پوشیدم که یهو دیدم جیهوپ زنگ زد به گوشیم.
( مکالمه )
_ سلام ( با ناامیدی )
_ چندبار بگم من دوست دارم ، میخوام کنارت باشم.
_ من حسم رو نمی تونم الان بهت بگم تا چند روز دیگه.
_ باشه ( با بقض )
_ کاری نداری بای
_ ب...ب...بای
۰۰۰۰
ا.ت : صبح بازور دوستام منو فرستادن شرکت ( بانک ) .
وقتی رسیدم همکارا همینجوری نگام میکردن و هی همکارا بهم
میگفتن آ.ت خانم چیزی شده ؟؟
و منم میگفتم که نه بابا !
خلاصه دوباره این همکارا گفتن که این برگه رو چاپ کن و بده
به آقا جی هوپ .
خلاصه من وقتی کار رو انجام دادم رفتن اتاق جی هوپ بعد
با اخم بهش برگه رو دادم و بهم گفت که من دوست ندارم اخمات رو ببینم .
اخمام از صورتم محو شد و از اتاق رفتم ...
( بعد ساعت کاری )
وقتی رسیدم خونه لباس راحتیم رو پوشیدم که یهو دیدم جیهوپ زنگ زد به گوشیم.
( مکالمه )
_ سلام ( با ناامیدی )
_ چندبار بگم من دوست دارم ، میخوام کنارت باشم.
_ من حسم رو نمی تونم الان بهت بگم تا چند روز دیگه.
_ باشه ( با بقض )
_ کاری نداری بای
_ ب...ب...بای
۰۰۰۰
۴.۵k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.