fake kook
fake kook
part*⁴⁹
فردا
تو اتاقم بودم اهنگ گذاشته بودم داشتم گوش میدادم که مامانم صدام زد رفتم پیششون
ا.ت: چیزی شده
م: ا.ت منو پدرت میخوایم باهات صحبت کنیم
ا.ت: گوش میدم بفرمایید
پ: دخترم دوست دارم با ما راحت باشی
ا.ت: من راحتم پدر هرچی میخواید بگید بفرمایید
پ: من حوصله زمینه چینی ندارم میرم سر اصل مطلب رابطه تو با جونگکوک چیه
ا.ت: ها؟
م: ا.ت راستشو بگو
ا.ت: منظورتون نمیفهمم
پ: تو با جونگکوک رابطه داری
ا.ت: کی اینو گفته؟
پ:خودمون دیدیم
ا.ت: کجا؟
پ: دیشب زیرزمین سالن
ا.ت: شما اونجا چیکار میکردید
م: بهتره ما اینو بپرسیم
ا.ت: منو جونگکوک باهم قرار میزاریم چند ماهی میشه
م: چی تو چیگفتی
ا.ت: خیلی وقته
پدرم از جاش بلند شد داشت میومد سمتم منم از ترس رفتم عقب تر
پ: نترس ا.ت من کاری باهات دارم ولی چرا به ما نگفتی
ا.ت: نمیدونم
پ: اگه تو گفته بودی من نمیزاشتم جونگکوک ازدواج کنه
ا.ت: چرا
پ: چون پدربزرگت اول گفته بود تو برای جونگکوکی نه لویی ولی من اصرار کردم لویی باشه چون نمیخواستم زندگیت خراب بشه
ا.ت: ولی شماهم میتونستین بامن حرف بزنین
پ:به این فک نکرده بودم
ا.ت: من مشکلی ندارم
پ: مشکلی نداری؟ که دوس پسرت کسی که دوسش داری زن داشته باشه
ا.ت: درسته سخته ولی مجبوریم در ضمن امشب هم باهاش قرار دارم
پ: تو از کجا میدونی که او دورو نیست و اینکه همزمان با تو باشه هم با لویی
ا.ت: من یک سال باهاشم خوب میشناسمش
پ: به حرفام فک کن
م: این چه حرفیه میزنی یادت از دیشب رفته چطور بغلش کرده بود لویی نبوسید اومد پیش ا.ت
ا.ت: جونگکوک کی منو بغل کرد؟
م: حالا ول کن یه چیزی گفتم
#کوک
#فیک
#سناریو
part*⁴⁹
فردا
تو اتاقم بودم اهنگ گذاشته بودم داشتم گوش میدادم که مامانم صدام زد رفتم پیششون
ا.ت: چیزی شده
م: ا.ت منو پدرت میخوایم باهات صحبت کنیم
ا.ت: گوش میدم بفرمایید
پ: دخترم دوست دارم با ما راحت باشی
ا.ت: من راحتم پدر هرچی میخواید بگید بفرمایید
پ: من حوصله زمینه چینی ندارم میرم سر اصل مطلب رابطه تو با جونگکوک چیه
ا.ت: ها؟
م: ا.ت راستشو بگو
ا.ت: منظورتون نمیفهمم
پ: تو با جونگکوک رابطه داری
ا.ت: کی اینو گفته؟
پ:خودمون دیدیم
ا.ت: کجا؟
پ: دیشب زیرزمین سالن
ا.ت: شما اونجا چیکار میکردید
م: بهتره ما اینو بپرسیم
ا.ت: منو جونگکوک باهم قرار میزاریم چند ماهی میشه
م: چی تو چیگفتی
ا.ت: خیلی وقته
پدرم از جاش بلند شد داشت میومد سمتم منم از ترس رفتم عقب تر
پ: نترس ا.ت من کاری باهات دارم ولی چرا به ما نگفتی
ا.ت: نمیدونم
پ: اگه تو گفته بودی من نمیزاشتم جونگکوک ازدواج کنه
ا.ت: چرا
پ: چون پدربزرگت اول گفته بود تو برای جونگکوکی نه لویی ولی من اصرار کردم لویی باشه چون نمیخواستم زندگیت خراب بشه
ا.ت: ولی شماهم میتونستین بامن حرف بزنین
پ:به این فک نکرده بودم
ا.ت: من مشکلی ندارم
پ: مشکلی نداری؟ که دوس پسرت کسی که دوسش داری زن داشته باشه
ا.ت: درسته سخته ولی مجبوریم در ضمن امشب هم باهاش قرار دارم
پ: تو از کجا میدونی که او دورو نیست و اینکه همزمان با تو باشه هم با لویی
ا.ت: من یک سال باهاشم خوب میشناسمش
پ: به حرفام فک کن
م: این چه حرفیه میزنی یادت از دیشب رفته چطور بغلش کرده بود لویی نبوسید اومد پیش ا.ت
ا.ت: جونگکوک کی منو بغل کرد؟
م: حالا ول کن یه چیزی گفتم
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۱.۹k
۰۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.