فیک شبدر سیاه پارت ۷
تا حالا کسی به مهربونی من دیدید؟🥺
ران یک دونه قرص اعصاب داخل دهنش گذاشت و بعدش یه دونه لیوان آب خورد
ران: گرل کجایی انگاری آب شدی رفتی تو زمین قسم میخورم اون لحظه حالم دست خودم نبود والا هیچ وقت اون کارو نمیکردم
*پرش زمانی ۵ سال آینده*
از زبان هیر:همونطور که به خودم حدود ۶ سال قبل قول دادم که قوی بشم قوی شدم
الان من عنوان ملکه تاریکی صاحب کارخانههای اسلحه سازی هستم
تو کشورهای مختلفی آمریکا برزیلی و....
کارخانههای من به نام شبدر سیاه معروفه
الان هنوز ران متوجه نشده که من همون هیرو هستم میا الان ۵ سالش هست
میشه گفت کامل کارای خودشو انجام میده و صحبت میکنه واقعا دختر خوشگلیم هست
موهاش مثل رانه بلونده لبا و ابروهاشم همینطور ولی پوست و چشماش به من رفته
[ بچهها مدل موهای میا مدل مویی که زمانی که ران فکر کنم ۱۳ سالش بود تو انیمه داره موهاشو دو قسمت کرده بافته چتری داره]
منشی شرکت که اسمش کلارا بود در زد و اومد داخل
بانو: بانتن با ما تماس گرفتن
هیرو: هااااا بانتن برای چی
کلارا: دخواست قرار ملاقات میخوان برای خرید اسلحه چی بهشون بگم و اینکه گفتن که اگه امروز وقت داشته باشید میتونن بیان
هیرو: خوب ببین قبول کن بگو امروز ساعت ۱۲ اینجا باشید
*ساعت ۱۰ الان*
کلارا:باشه
ویو:عمارت بانتن
از زبان ریندو
من به ران قول دادم که هیرو رو پیدا کنم ولی هنوز حتی موفق نشدیم بفهمیم هیرو کجاست
اصلاً انگار آب شده رفته تو زمین
سعی کردم هیرو رو از تو فکرش بیرون کنم ولی حتی فایده که نداره هیچ بدتر عصبانی میشه تو این مدت ران واقعا داغون شده
دیگه اون آدم سابق نیست خدایا ازت میخوام هرچی زودتر هیرو پیدا بشه
*تلفن دفتر ریندو زنگ خورد*
منشی:آقای هایتانی ارباب گفتن که همین الان توی اتاق جلسه شماره ۲ باشید
ریندو:باشه
[ همه اعضای اصلی بانتن تو اتاق جمع شدن حتی اما]
ماکی:بچهها یه خبر خیلی خوب ملکه تاریکی صاحب کارخانههای شبدر سیاه هست درخواست ما رو قبول کرده و الان گفته که ساعت ۱۲ یعنی دو ساعت دیگه اونجا باشیم پس برید آماده شید
اما تو هم آماده شو
دراکن: منتظر چیید پاشین بریم آماده شیم دیگه
[همه رفتن آماده شدن راه افتادن سمت شرکت شبدر سیاه]
از زبان هیرو
رفتم پیش میا
میا: سلام مامان
هیرو:سلام دخترم
ببین امروز از طرف بانتن قراره برام مهمان بیاد
هیرو توی ذهن:اگه ران به ما شک کنه میاد میا رو بدزدتش چون کسی پیشش نیست بانتن خطر ناک هست پس با خودم نگهش میدارم
هیرو: میا دخترم امروز هرجا که رفتم با من بیای باشه پس برو لباستو عوض کن
میا: باشه مامان
از زبان نویسنده: میا لباساشو عوض کرد و همه آماده شدن تا وقتی که بانتن اومد بتونم پذیرایی کنن
هیرو برا اعتیاد یه دونه اسلحه همراه خودش داشت
بانتن اومد و داخل اتاق جلسه همه نشستن میا هم کنار صندلی هیرو نشست
حین جلسه ران ریندو و میا به همدیگه نگاه میکردن
[ بچهها اینجا هیرو قبلاً عکس ران رو به میا نشون داده]
حمایت یادتون نره
اگه غلط املایی داشتم ببخشید
اگه حمایت زیاد باشه همه شو میزارم
#فیکشن
#ران_هایتانی
#بانتن
#توکیو_رنجرز
#فیک
#انیمه
ران یک دونه قرص اعصاب داخل دهنش گذاشت و بعدش یه دونه لیوان آب خورد
ران: گرل کجایی انگاری آب شدی رفتی تو زمین قسم میخورم اون لحظه حالم دست خودم نبود والا هیچ وقت اون کارو نمیکردم
*پرش زمانی ۵ سال آینده*
از زبان هیر:همونطور که به خودم حدود ۶ سال قبل قول دادم که قوی بشم قوی شدم
الان من عنوان ملکه تاریکی صاحب کارخانههای اسلحه سازی هستم
تو کشورهای مختلفی آمریکا برزیلی و....
کارخانههای من به نام شبدر سیاه معروفه
الان هنوز ران متوجه نشده که من همون هیرو هستم میا الان ۵ سالش هست
میشه گفت کامل کارای خودشو انجام میده و صحبت میکنه واقعا دختر خوشگلیم هست
موهاش مثل رانه بلونده لبا و ابروهاشم همینطور ولی پوست و چشماش به من رفته
[ بچهها مدل موهای میا مدل مویی که زمانی که ران فکر کنم ۱۳ سالش بود تو انیمه داره موهاشو دو قسمت کرده بافته چتری داره]
منشی شرکت که اسمش کلارا بود در زد و اومد داخل
بانو: بانتن با ما تماس گرفتن
هیرو: هااااا بانتن برای چی
کلارا: دخواست قرار ملاقات میخوان برای خرید اسلحه چی بهشون بگم و اینکه گفتن که اگه امروز وقت داشته باشید میتونن بیان
هیرو: خوب ببین قبول کن بگو امروز ساعت ۱۲ اینجا باشید
*ساعت ۱۰ الان*
کلارا:باشه
ویو:عمارت بانتن
از زبان ریندو
من به ران قول دادم که هیرو رو پیدا کنم ولی هنوز حتی موفق نشدیم بفهمیم هیرو کجاست
اصلاً انگار آب شده رفته تو زمین
سعی کردم هیرو رو از تو فکرش بیرون کنم ولی حتی فایده که نداره هیچ بدتر عصبانی میشه تو این مدت ران واقعا داغون شده
دیگه اون آدم سابق نیست خدایا ازت میخوام هرچی زودتر هیرو پیدا بشه
*تلفن دفتر ریندو زنگ خورد*
منشی:آقای هایتانی ارباب گفتن که همین الان توی اتاق جلسه شماره ۲ باشید
ریندو:باشه
[ همه اعضای اصلی بانتن تو اتاق جمع شدن حتی اما]
ماکی:بچهها یه خبر خیلی خوب ملکه تاریکی صاحب کارخانههای شبدر سیاه هست درخواست ما رو قبول کرده و الان گفته که ساعت ۱۲ یعنی دو ساعت دیگه اونجا باشیم پس برید آماده شید
اما تو هم آماده شو
دراکن: منتظر چیید پاشین بریم آماده شیم دیگه
[همه رفتن آماده شدن راه افتادن سمت شرکت شبدر سیاه]
از زبان هیرو
رفتم پیش میا
میا: سلام مامان
هیرو:سلام دخترم
ببین امروز از طرف بانتن قراره برام مهمان بیاد
هیرو توی ذهن:اگه ران به ما شک کنه میاد میا رو بدزدتش چون کسی پیشش نیست بانتن خطر ناک هست پس با خودم نگهش میدارم
هیرو: میا دخترم امروز هرجا که رفتم با من بیای باشه پس برو لباستو عوض کن
میا: باشه مامان
از زبان نویسنده: میا لباساشو عوض کرد و همه آماده شدن تا وقتی که بانتن اومد بتونم پذیرایی کنن
هیرو برا اعتیاد یه دونه اسلحه همراه خودش داشت
بانتن اومد و داخل اتاق جلسه همه نشستن میا هم کنار صندلی هیرو نشست
حین جلسه ران ریندو و میا به همدیگه نگاه میکردن
[ بچهها اینجا هیرو قبلاً عکس ران رو به میا نشون داده]
حمایت یادتون نره
اگه غلط املایی داشتم ببخشید
اگه حمایت زیاد باشه همه شو میزارم
#فیکشن
#ران_هایتانی
#بانتن
#توکیو_رنجرز
#فیک
#انیمه
۱۲.۳k
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.