𝐏𝐀𝐑𝐓 ²⁷
عمیق مثل دریا ( ᎠᎬᎬᏢ ᏞᏆᏦᎬ ͲᎻᎬ ՏᎬᎪ)𝐏𝐀𝐑𝐓 ²⁷
+ فردا شب باید اینکنجکاوی بر طرف بشه فایتینگ هاری....
.
.
.
.
.
یواشکی رفتم داخل اتاق اگر برق روشن میکردم حتما میفهمیدن یه نفر تو اتاقه چراغ قوه رو روشن کردم رفتم جلو یه میز بود روش عکس بود باید آخر کار اینو میدیدیم تا حالا تو این اتاق رو ندیدم یذره کشتم که جیغم رفت بالا خوردم به دیوار برق روشن شد _ برای چی اینجایی ها( با داد ) + چ....چی...چیزه....خ..خ...ب _ میخواستی ببینی این دختر کیه ها + اااا...رع _ برو بیرون( با داد ) . دل و جرئتم رو جمع کردم و گفتم + نمیخام _ میگم برو بیرون دلمنمیخاد ببینمت تو همش......چرا ادامه حرفش رو نگفت دستمو ول کرد و نشست رو صندلی و به یجا خیره شد .+ تو حالت خوب نیست _ با زبان خوش برو بیرون . اگر بیشتر اصرار میکردم عصبانی میشد از اتاق اومدم بیرون و تنهاش گذاشتم رفتم تو اتاقم و خوابیدم .......فردا صبح زودی بعد صبحونه رفتم بیرون هوسوک جلومرو نگرفت چرا مهمنیست رفتم تو کافه هیونا و لیا بودن + سلام بچه ها ¥ سلام بیا بشین + هان کو £ هان نیومد گفت ممکنه بیان دنبالت و ازش قیافه اش رو بخان و یه نفر پیاده شد کهصورتش بخاطر اسید خراب شده باشه عععع اومدش یه پسر با ماسک و کلاه نشست ٪ سلام شما خانم کیم لیا هستین £ بله خب ایشون هیونا و هاری دوستام هستن و آقایی که اونروز باهاش ملاقات کردیم هم از دوستانمون بودن ٪ بهم گفتن توضیحات رو شما میدین + خب قضیه از این قراره که من از یه نفر فرار کردم و اون گیرمون انداخت بعد هان نمیتونه فعلا صورتش رو نشون بده به اونا بخاطر همین ماسک زد رفت پایین بعد پرسیدن چرا صورتش پوشیده اس منم گفتم توی بچگی پدرش روی صورتش اسید ریخته ٪ شما میخواین از من سو استفاده کنه + نه اسمتون ٪ کیم سارام هستم + آقای سارام من قصدم این نیست و هر کاری برای صورتتون میکنم تا به حالت قبل برگرده ٪ نیازی نیست خودم هم اگر میتونستم تا الان صورتم اینطورینبود + میشه لطفا اگر ناراحت نمیشید در مورد گذشته تون بگید .سارام: خب من از خانواده ی فقیری هستمتوی دوران دبیرستان خیلی ها اذیتم میکردن مخصوصا یه پسر با گروهش که بیشتر از همشون اذیتم میکرد به مدیر گزارش دادم وقتی فهیمدن من بودم بردنمپشت مدرسه کتکم زدن و در آخر اسید ریختن + متاسفم واقعا قلدر خیلی در مدارس کره زیاده . سارام: چرا شما باید متاسفباشید اوناباید سرشون زیر باشه + خب من به دوستم سفارش میکنم بعد از اینکه اینماموریتتمومشد شما رو به بهترین دکتر معرفی کنه تنها کاری میتونم بکنم براتون . سارام: میتونم اعتماد کنم + قول میدم پای جونم. سارام: اگر هم ماموریتتون عملی نشد + بازم شما رو میفرستیم افتخار دوستی. دستموبردم جلو اونم دست داد + خبمنمیرم بچه ها قضیه رو بهش بگین مواظب باشید آها یه راه ارتباطی پیدا کردم... توی گوش لیا گفتم + ما میتونیم هر وقت سر قراریم سارام بیاد و هاننیاد همون موقع با هان تماس بگیریم به بقیه بگو £ اوکی حله . سوار تاکسی شدم و رفتم سمتعمارت یه نفر بود توی دستش پر از پرونده بود + کمکتون میکنم ٪ شما + از اشنا های هوسوک هستم و شما ٪ منشی شرکت اصلیشونم . گوشیش زنگخورد جواب داد و اومد پیشم ٪ باید برم شرکت لطفا اینا رو بدین جناب جانگ + ممنون بهسلامت . مرده رفت + اوه چقدر زیادن چطوری اینا رو تموم میکنه
.......
+ فردا شب باید اینکنجکاوی بر طرف بشه فایتینگ هاری....
.
.
.
.
.
یواشکی رفتم داخل اتاق اگر برق روشن میکردم حتما میفهمیدن یه نفر تو اتاقه چراغ قوه رو روشن کردم رفتم جلو یه میز بود روش عکس بود باید آخر کار اینو میدیدیم تا حالا تو این اتاق رو ندیدم یذره کشتم که جیغم رفت بالا خوردم به دیوار برق روشن شد _ برای چی اینجایی ها( با داد ) + چ....چی...چیزه....خ..خ...ب _ میخواستی ببینی این دختر کیه ها + اااا...رع _ برو بیرون( با داد ) . دل و جرئتم رو جمع کردم و گفتم + نمیخام _ میگم برو بیرون دلمنمیخاد ببینمت تو همش......چرا ادامه حرفش رو نگفت دستمو ول کرد و نشست رو صندلی و به یجا خیره شد .+ تو حالت خوب نیست _ با زبان خوش برو بیرون . اگر بیشتر اصرار میکردم عصبانی میشد از اتاق اومدم بیرون و تنهاش گذاشتم رفتم تو اتاقم و خوابیدم .......فردا صبح زودی بعد صبحونه رفتم بیرون هوسوک جلومرو نگرفت چرا مهمنیست رفتم تو کافه هیونا و لیا بودن + سلام بچه ها ¥ سلام بیا بشین + هان کو £ هان نیومد گفت ممکنه بیان دنبالت و ازش قیافه اش رو بخان و یه نفر پیاده شد کهصورتش بخاطر اسید خراب شده باشه عععع اومدش یه پسر با ماسک و کلاه نشست ٪ سلام شما خانم کیم لیا هستین £ بله خب ایشون هیونا و هاری دوستام هستن و آقایی که اونروز باهاش ملاقات کردیم هم از دوستانمون بودن ٪ بهم گفتن توضیحات رو شما میدین + خب قضیه از این قراره که من از یه نفر فرار کردم و اون گیرمون انداخت بعد هان نمیتونه فعلا صورتش رو نشون بده به اونا بخاطر همین ماسک زد رفت پایین بعد پرسیدن چرا صورتش پوشیده اس منم گفتم توی بچگی پدرش روی صورتش اسید ریخته ٪ شما میخواین از من سو استفاده کنه + نه اسمتون ٪ کیم سارام هستم + آقای سارام من قصدم این نیست و هر کاری برای صورتتون میکنم تا به حالت قبل برگرده ٪ نیازی نیست خودم هم اگر میتونستم تا الان صورتم اینطورینبود + میشه لطفا اگر ناراحت نمیشید در مورد گذشته تون بگید .سارام: خب من از خانواده ی فقیری هستمتوی دوران دبیرستان خیلی ها اذیتم میکردن مخصوصا یه پسر با گروهش که بیشتر از همشون اذیتم میکرد به مدیر گزارش دادم وقتی فهیمدن من بودم بردنمپشت مدرسه کتکم زدن و در آخر اسید ریختن + متاسفم واقعا قلدر خیلی در مدارس کره زیاده . سارام: چرا شما باید متاسفباشید اوناباید سرشون زیر باشه + خب من به دوستم سفارش میکنم بعد از اینکه اینماموریتتمومشد شما رو به بهترین دکتر معرفی کنه تنها کاری میتونم بکنم براتون . سارام: میتونم اعتماد کنم + قول میدم پای جونم. سارام: اگر هم ماموریتتون عملی نشد + بازم شما رو میفرستیم افتخار دوستی. دستموبردم جلو اونم دست داد + خبمنمیرم بچه ها قضیه رو بهش بگین مواظب باشید آها یه راه ارتباطی پیدا کردم... توی گوش لیا گفتم + ما میتونیم هر وقت سر قراریم سارام بیاد و هاننیاد همون موقع با هان تماس بگیریم به بقیه بگو £ اوکی حله . سوار تاکسی شدم و رفتم سمتعمارت یه نفر بود توی دستش پر از پرونده بود + کمکتون میکنم ٪ شما + از اشنا های هوسوک هستم و شما ٪ منشی شرکت اصلیشونم . گوشیش زنگخورد جواب داد و اومد پیشم ٪ باید برم شرکت لطفا اینا رو بدین جناب جانگ + ممنون بهسلامت . مرده رفت + اوه چقدر زیادن چطوری اینا رو تموم میکنه
.......
۵۹.۸k
۱۹ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.