پارت یازده
تهیونگ:اما اینکه کی کمک میخایید
کوک:عه ما یه هفته ی دیگه میریم به یه هتلی که اونجا پلیس زیاده میشه کمکمون کنید
جیمین:اها هتلی که مال مارتاعه
راهنمایی( مارتا دوست دختر قبلی جیمینه که بهش خیانت کرد )
کوک:وایی یادم نبود اره ببخشید
جیمین:عیبی نداره
جین:چی شده یکی به من بگه
ت:میفهمی خودت
تهیونگ :به بقیه دوستامم نیاز دارم
معرفی دوستاش
جیوپ:یه پلیس نفوذی که خلاف کاره
نامجون :هکر که همچی رو هک میکنه حتی رمز خونتو
جین:کمک دست جیهوپ
تهیونگ:بله اینجوریاست
کوک:اگه اینجوریه منم دوستمو میارم
جیمین:نه بابا اون نه
کوک:اره
ت:کیه خوب
کوک:شوگا
جیمین:رئیس باندمون و همه کاره
ت:همه چی رو شد
کوک:خیلی خطریه
من:( منحرف نشو )
کوک:اگه بگی بالای چشمت ابروعه فاتحه ی خودت رو بخون
تهیونگ:اره میشناسمش
کوک:تو از کجا میشناسیش
تهیونگ:خیلی نمیشناسمش
کوک:خوب چه جوری
تهیونگ:عه یکبار همکارام گرفته بودنش و همرو زد البته سه نفر بودن که زدشون و من گفتم بره و دستبندشو باز کردم و گفت کارتمو بگیر مشکلی داشتی زنگ بزن اینم کارتش
کوک:تعریفتو میکنه ولی اسمتو نمیگه
ت:خب بریم خونش
جین:عه لازمه هی بگم منم اینجام
ت:عه حسود
جیمین:به شوگا زنگ بزنم؟
کوک:الان
جیمین:اره
تهیونگ:نگفتی چه جوری این کاره شدی و با شوگا اشنا شدی
جیمین:عه خب ما 15 سالمون بود که با شوگا اشنا شدیم و اوایل رستوران داشتیم که کار میکردیم بعد از اونجا شروع شد البته قبلش با شوگا دوست بودیم یعنی از بچه گی توی یه کوچه بودیم
کوک:اره شوگا از همون اول یه عصبی بود و اصلا حرف نمیزد زیاد
ت:عه چه داستانه غم انگیزی
کوک:زنگ بزن به شوگا
جیمین:باشه
جیمین:الو شوگا
شوگا:.........
شرایط پارت بعد
8 لایک
10 گامنت
کوک:عه ما یه هفته ی دیگه میریم به یه هتلی که اونجا پلیس زیاده میشه کمکمون کنید
جیمین:اها هتلی که مال مارتاعه
راهنمایی( مارتا دوست دختر قبلی جیمینه که بهش خیانت کرد )
کوک:وایی یادم نبود اره ببخشید
جیمین:عیبی نداره
جین:چی شده یکی به من بگه
ت:میفهمی خودت
تهیونگ :به بقیه دوستامم نیاز دارم
معرفی دوستاش
جیوپ:یه پلیس نفوذی که خلاف کاره
نامجون :هکر که همچی رو هک میکنه حتی رمز خونتو
جین:کمک دست جیهوپ
تهیونگ:بله اینجوریاست
کوک:اگه اینجوریه منم دوستمو میارم
جیمین:نه بابا اون نه
کوک:اره
ت:کیه خوب
کوک:شوگا
جیمین:رئیس باندمون و همه کاره
ت:همه چی رو شد
کوک:خیلی خطریه
من:( منحرف نشو )
کوک:اگه بگی بالای چشمت ابروعه فاتحه ی خودت رو بخون
تهیونگ:اره میشناسمش
کوک:تو از کجا میشناسیش
تهیونگ:خیلی نمیشناسمش
کوک:خوب چه جوری
تهیونگ:عه یکبار همکارام گرفته بودنش و همرو زد البته سه نفر بودن که زدشون و من گفتم بره و دستبندشو باز کردم و گفت کارتمو بگیر مشکلی داشتی زنگ بزن اینم کارتش
کوک:تعریفتو میکنه ولی اسمتو نمیگه
ت:خب بریم خونش
جین:عه لازمه هی بگم منم اینجام
ت:عه حسود
جیمین:به شوگا زنگ بزنم؟
کوک:الان
جیمین:اره
تهیونگ:نگفتی چه جوری این کاره شدی و با شوگا اشنا شدی
جیمین:عه خب ما 15 سالمون بود که با شوگا اشنا شدیم و اوایل رستوران داشتیم که کار میکردیم بعد از اونجا شروع شد البته قبلش با شوگا دوست بودیم یعنی از بچه گی توی یه کوچه بودیم
کوک:اره شوگا از همون اول یه عصبی بود و اصلا حرف نمیزد زیاد
ت:عه چه داستانه غم انگیزی
کوک:زنگ بزن به شوگا
جیمین:باشه
جیمین:الو شوگا
شوگا:.........
شرایط پارت بعد
8 لایک
10 گامنت
۴.۵k
۳۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.