P13

P13

رفتم نشستم اونم نشست و برام کمربند بیت صورتش از نزدیک خیلی خوشگل بود بعد ماشین و روشن کرد و آهنگ گذاشت و شروع به حرکت کرد

،خب کجا بریم
. شهربازی
،شهربازی تا ساعت ۶ بستس
.اومممم خوب نمی دونم
، پس به انتخاب من
. اوهوم
داشت توی شهر رانندگی میکرد که از شهر خارج شدیم و بعد چند کیلومتر رسیدیم به یک جای خیلی قشنگ روی یک کوه که یک کافه بود و منظورش یک دشت پر از گل بود
. وایییی اینجا چقدر خوشگله
، چی میخوای برات بگیرم
.یک چیز خنک
، چه طعمی
.توت فرنگی و پرتغال
، باشه
رفت و با دونی لیوان برگشت یکی رو بهم داد وایی مزش دقیقا شبیه یک در بهشت خودمون بود
، خوشمزس
.اره خیلییی و واقعا جای قشنگی هم هست از کجا اینجا رو پیدا کردی
،تخقیق کردم
. چییی
، خب اولین بارمه با کسی قرار می‌زارم
.باشه تو با این قیافت اولین بارمه
، جدی نرفتم
. باشه باشه تو راس میگی
، بیخیال بیا عکس بگیریم
. اره فکر خوبیه