p:اخر
گفت»چیه چرا اینجوری بهم نگاه میکنین مامان بابا تعجب کردین؟؟؟ اره من اون جیهوپ ولگرد بی عرضه ای که شما توی ذهنتون از من ساخته بودید نیستم میبینید که به کجا رسیدیم میبینید که چه آدمی شدم توی این شهر هیچکس جرعت نداره حتی تو صورتم نگاه کنه همه سرشون پایینه وقتی دارن با من حرف میزنن (داد)
بعد روبه مامان بابای من کرد و ادامه داد»یادته عمو چن بار ات رو تو خونه زندونی کردی تا منو نبینه یادته همیشه سعی داشتی ات رو از من دور کنی و من هیچ کاری نمیتونستم بکنم چون فقط یه بچه تخس ۲۲ ساله بودم (کمی بلند)
ولی الان بازم همینکارو میکنی هوم؟؟؟؟
عمو میدونی این همه شهرت و محبوبیت یه خاطر کیه ؟
روبه من کرد و با لبخند ادامه داد»فقط ات وقتی همتون منو از خودتون دور کردین و از من بدتون میومد ات هیچوقت پشتمو خالی نکرد با اینکه هیچی نداشتم همیشه کنارم بود مامان بابا یادم نمیاد ات حتی یه بار به خاطر پولی که نداشتم منو سرکوفت کنه یادم نمیاد هیچوقت اینو به روم بیارود ولی شما روزی صد بار پشتمو خالی میکردین و میگفتین بی عرضم و هیچ کاری بلد نیستم و باید برم بمیرم خب الآنم همینو میگین برم بمیرم ؟؟؟
بلند شد از روی مبل و عصبی تر از قبل ادامه داد»با شما هام چرا لال شدیدن چرا هیچی نمیگین (داد)
رفتم سمتش و بازوشو گرفتم و گفتم»اروم باش جیهوپ هر چی بوده مال گذشته بوده فراموشش کن
جیهوپ روبه بهم کرد و با انگشتش گونمو نوازش کرد و گفت»اره هر چی بوده مال گذشته بوده بیب ولی الان هیچکس حتی مامان بابات نمیتونن جلوی منو بگیرن
بابام از سر میز پاشد و گفت»بسه دیگه جیهوپ میخوای چیکار کنی
روبه بابام کرد و گفت»عابد تو راهه وقتی اومد و خطبه عقد منو ات رو خوند همه چی معلوم میشه میخوام چیکار. کنم ببینم بازم میتونین مث ۵ سال پیش جلومو بگیرین
روبهم کرد و کمرمو گرفت و منو چسپوند به خودش و لبامو بوسید و بعد همونطور که صورتامون نزدیک هم بود گقت»دوستت دارم بیب دیگه هیچوقت ترکت نمیکنم تا چند دقیقه دیگه مال من میشی فقط برای من دلبرم خب بگو ببینم تو این زندگی عاشقانه دو نفری منو همراهی میکنی بیب منم با خوشحالی و کمی تعجب که چرا اینقدر زود گفتم»معلومه که اینکارو میکنم ددی عاشقتم
گفت»من بیشتر عاشقتم بیب گرلم
The end ❤️
بعد روبه مامان بابای من کرد و ادامه داد»یادته عمو چن بار ات رو تو خونه زندونی کردی تا منو نبینه یادته همیشه سعی داشتی ات رو از من دور کنی و من هیچ کاری نمیتونستم بکنم چون فقط یه بچه تخس ۲۲ ساله بودم (کمی بلند)
ولی الان بازم همینکارو میکنی هوم؟؟؟؟
عمو میدونی این همه شهرت و محبوبیت یه خاطر کیه ؟
روبه من کرد و با لبخند ادامه داد»فقط ات وقتی همتون منو از خودتون دور کردین و از من بدتون میومد ات هیچوقت پشتمو خالی نکرد با اینکه هیچی نداشتم همیشه کنارم بود مامان بابا یادم نمیاد ات حتی یه بار به خاطر پولی که نداشتم منو سرکوفت کنه یادم نمیاد هیچوقت اینو به روم بیارود ولی شما روزی صد بار پشتمو خالی میکردین و میگفتین بی عرضم و هیچ کاری بلد نیستم و باید برم بمیرم خب الآنم همینو میگین برم بمیرم ؟؟؟
بلند شد از روی مبل و عصبی تر از قبل ادامه داد»با شما هام چرا لال شدیدن چرا هیچی نمیگین (داد)
رفتم سمتش و بازوشو گرفتم و گفتم»اروم باش جیهوپ هر چی بوده مال گذشته بوده فراموشش کن
جیهوپ روبه بهم کرد و با انگشتش گونمو نوازش کرد و گفت»اره هر چی بوده مال گذشته بوده بیب ولی الان هیچکس حتی مامان بابات نمیتونن جلوی منو بگیرن
بابام از سر میز پاشد و گفت»بسه دیگه جیهوپ میخوای چیکار کنی
روبه بابام کرد و گفت»عابد تو راهه وقتی اومد و خطبه عقد منو ات رو خوند همه چی معلوم میشه میخوام چیکار. کنم ببینم بازم میتونین مث ۵ سال پیش جلومو بگیرین
روبهم کرد و کمرمو گرفت و منو چسپوند به خودش و لبامو بوسید و بعد همونطور که صورتامون نزدیک هم بود گقت»دوستت دارم بیب دیگه هیچوقت ترکت نمیکنم تا چند دقیقه دیگه مال من میشی فقط برای من دلبرم خب بگو ببینم تو این زندگی عاشقانه دو نفری منو همراهی میکنی بیب منم با خوشحالی و کمی تعجب که چرا اینقدر زود گفتم»معلومه که اینکارو میکنم ددی عاشقتم
گفت»من بیشتر عاشقتم بیب گرلم
The end ❤️
۵۹.۸k
۱۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.