یه مافیا نباید عاشق شه ولی....

یه مافیا نباید عاشق شه ولی....

_چیی؟

+آروم باش از عمو نبود حالا واسه چی میخواستی بدونی؟

_فکر کردی نمیفهمم خودت گفتی باید امروز پریود شی ولی نشدی بعدم همین دیشب دیدم که داشتی تو توالت بالا میووردی عرررر دارم خاله میشم

+چیی؟نه بابا امکان نداره من؟نه. تو این وضعیت نه😫 میخوام سقطش کنم

_چی نه ات میخوای قاتل بشی قاتل بچت؟تو اون اتی نیستی که من میشناختم

+من...من نمیدونم چیکار کنم

_ات من میفرستمت ژاپن خودمم باهات میام و به یونگیم میگم بیاد خودمون اون بچه رو بزرگ میکنیم باشه؟خودت بزرگش کن هیچی براش کم نزار تا نبود باباشو حس نکنه

**ات قبول کرد و اونا دوروز بعد به ژاپن رفتن**

ویو جیمین: وقتی ات رفت درباره ی عکس تحقیق کردم فهمیدم کار یونای عوضی بوده همه ی کره رو گشتم هیچ جایی نبود مطمئنم کره نیست از وقتی رفته غذام شده سیگار و آبم شده الکل هرشب مست میکنم هرشب میخوابم به امید اینکه ببینمش آجوما و لوسی که دارن دق میکنن لوسی همیشه بخاطر ات گریه میکنه آجوما هم هروقت یادش به ات میوفته بغضش میگیره از وقتی زفته با همه سرد شدم و حوصله ی کسی رو ندارم.

**یک سال بعد**