داستان ح.ممد ایران

[[ درود بر خداوند ایران زمین]]

(( برا سلامتی
ح.محمد ایران
خواجه شمس الدین محمد
معروف به حافظ شیرازی ))
صلوات🌹🙏🤝✌💪
[ ملاقات ممد با حضرت
علی دررویا]
داستان=
ممد در قرن ۸هجری زندگی میکرد.اوزندگی سختی در یتیمی داشت!!

بزرگ که شد در نانوایی چونه گیری میکرد!!

ملت که برا خرید نون میومدن سرشاطری مشاعره یا شعری از خودشان میسرودند!!
ممد یتیم بد شانس هوس گفتن شعر کرد!!!
تلاشش را کرد!!!
ولی قافیه ردیف نداشت!!
ملت شریف ایران!!
خدابده برکت!!
در زخم زبون وطعنه سنگ تموم گذاشتن وسرش که هیچ دلشم پوکلاند کردن!!

یه شب ممد دلش طاقت زخمای نامردم رو نیاورد وبه بیابان خارج شهر رفت!!
نشست به گریه کردن!!
دم صبح از شدت دل زخمی به رویا رفت!!
ممد دیدسواری بطرفش می اید که سرش در طاق عرش و اسبش در جلوی اوست!!
( برا سلامتی ساقی،کوثر ح.علی صلوات)
[ الهم صلی علی محمد و ال محمد]🌹🌹🌹✌
ح.علی پرسید =
ممد داداش چته گریونی!!

ممدهم گفت اقا شعر خراب وزخم زبون!!
ح.علی لقمه ای بهشتی دردهان ممد گذاشت( شاخ نبات)**
و اسکوله رفت اول قران رو حفظ کرد!!
(شعر پست بعد)
ممد امیرسیاه
20**10**1403
💥🤲♥️💚💯✌🌹🤝🤝