رمان Black & White پارت 34
بیا وقتی اومدیم باهم گفتم شروع کنیم سانا گفت مطمئن هستی گفتم اره از زبان سانا دیگه چاره ای نداشتم اون نمیتونست پیشم دَوم بیاره ولی خیلی آروم حرکاتم رو میکردم بعد گفتم تو اول شروع کن اولین حرکتش رو زد اون حرکات تو کمربند ابی بود گفتم تهیونگ تو تکواندو بلدی گفت اره تا کمربند قرمز دارم گفتم اوکی ولی به حد من پس نمیرسی گفت تو کمربند چندی گفتم من سیاه دان سوم دارم گفتم اوه پس تو خیلی زیادی گفتم اره گفتم پس بی رحم میشم بلدی گفت اروم پیش برو ها تو کمربند سیاه دان ۳ داری ها گفتم باشه بابا اولین ضربه رو زدم تهیونگ هم داشتیم باهم رقابت میکردیم چند بار تهیونگ رو زده بودم اون منو فقط یه بار گفتم دیگه بسه بهت گفت نه من خوابم خواستم یه کاری کنم که بترسه و ادامه نده چون من وقتی تکواندو کار میکردم بیرحم میشدم و تا اینجا خودم رو سخت تحمل کرده بودم بعد یهو فیلیپین زدم که تهیونگ گفت دختر آروم باش گفتم تهیونگ تو برو یکم استراحت کن گفت باشه رفتم خودم تو یه گوشه با خودم داشتم تکواندو کار میکردم یهو سرم گیج رفت ولی تونستم سرپا باشم از زبان شوگا وقتی تهیونگ رفت یکم بعدش دکتر اومد رفتیم بالا در رو زدم گفتم یونا دکتر اومد بیایم گفت اره از زبان یونا وقتی شا رفت در رو زدن گفتم بیا دیدم خدمتکار هس تو دستش هم شکلات گفت اینا برا شما آقای ریس گفت بیارم گفتم ممنون داشتم شکلات هارو میخوردم وقتی تموم شد یکم بعدش شوگا در رد زد گفت دکتر میاد گفتم باشه وقتی دکتر اومد گفتم سلام اومد کنار تخت زانو زد گفت...
۴۴.۵k
۱۰ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.