گناه عشق من این بود p1

در ماشین


ا.ت: هنوز از دستم عبی هستی ( کیوت گفتی

تهیونگ: ......

۵ مین بعد


سکوت ناجور


رسیدیم و رسیدم کاشکی نمیرسیدیم تو راه بودیم خوش بودیم سوار لاک پشت بودیم

تو خانه

تهیونگ : من بهت اعتماد دارم

ا.ت: نه نداری وقتی با عضا می خندم عصبی میشی وقتی برای جونکوک شیرموز درس مس کنم دعوام می کنی .باداد

تهیونگ: خب من دوست پسرتم با داد عصبی


ا.ت : می دونی چیه بیا تموم مش کنیم

تهیونگ: یعنی این همه چیز هیچ پوچ بود

ا.ت: من دوست دارم اما ... اما تو بهم اعتماد نداری حتی برا من وقتم نمی زاری چند بار بگم اون فقط ی دوست درسته پسره ولی اونی که دوسم نداره بهم عتناد نداره وحتی برام وقت نمیزاره تویی نه اون ..باداد

از زبان راوی بنده

تهیونگ جان به شما یک سیلی بسیار محمی میزند که شما می افتی روی زمین تا تو باشی انقدر زر نزنی

تهیونگ نمی خواست اینکار رو بکنه ولی خب انقدر زر زدی تا زد تو گوشت

گریه میکنی
ته سعی میکنه بغلت کنه ولی پسش میزنی و میگی گمشو بلند میشی و از خونه میری بیران


خب ببینید جای حساس کات نکردم