cute lover
پارت ۲۱
جیسونگ: اول بریم قدم بزنیم بعد بریم همون رستورانی که هردومون میریم.
مینهو: باشه، بیا از این سمتی بریم. یکم که راه بریم میرسیم به یه پارک قشنگ.
جیسونگ: باشه بریمم!
ویو مینهو
وایی چقدر عشقم خر ذوقه!.....ببین درسته دوسش دارم ولی نباید دیگه اینجوری بگمم! ولی اخه.....حالا چه اشکالی داره تو ذهن خودمه که.
با جیسونگ شروع کردیم به راه رفتن. بعد ۱۰ دقیقه یه بستنی فروشی دیدیم.
مینهو: یه لحطه وایسا برم بستنی بگیرم بیام، چه بستنی میخوری؟
جیسونگ: اوم توت فرنگی
مینهو: باشه الان میام.
رفتم دم بستنی فروشی و سفارش دادم. بعد چند دقیقه بستنی رو گرفتم و خواستم برم که دیدم یه مرد تقریبا ۳۰ ساله داره با جیسونگ دعوا میکنه.
مینهو: آقا ببخشید میشه این یه لحطه اینجا باشه ؟ الان میام.
بستنی فروش: اره پسرم اشکال نداره.
مینهو: ممنون
رفتم پیش جیسونگ.
مینهو: جیسونگ چی شده؟
جیسونگ: مینهو ، داشتم راه میرفتم که یهو این مرده خورد بهم و آبمیوه داخل دستش ریخت روم بعد الان میگه تقصیر منه.
یعنی چی؟ چقدر پروعه!
مینهو: تو باید حواست باشه که کجا میری!
مرده: اون سر راه ایستاده! اون آبمیوه دوست دخترم بود! باید خودش هم پولشو بده هم از دوست دخترم معذرت خواهی کنه!
جیسونگ: من کاری نکردم که بخوام معذرت خواهی کنم!
مرده میخواست با مشت بزنه تو صورت جیسونگ که دستشو گرفتم.
مینهو: دفعه آخرت باشه همچین غلطی میکنی! همین الان از اینجا میری یا زنگ میزنم به پلیس!
مرده با عصبانیت رفت.
جیسونگ: مینهو خوبی؟!
مینهو: اره خوبم خودت خوبی؟
جیسونگ: اره به لطف تو. ببخشید که دردسر درست کردم.
مینهو: تقصیر تو نیود اون مرده کور بود. لباست خیلی خیس شده؟
جیسونگ: فقط سوییشرتم خیس شده که درش اوردم چیز خاصی نیست، بستنی ها کو؟!
مینهو: اونجاس الان میارمش.
رفتم و بستنی هارو برداشتم و از اون مرده تشکر کردم.
مینهو: خب اینم از بستنی ها دیگه بریم.
جیسونگ: باشه
ویو جیسونگ
با اون حرکتی که زد بدجور روش کراش زدم. اخه یه ادم چقدر میتونه باحال باشه؟! وقتی اون حرفو به مرده زد چرا یه حس خیلی خوبی گرفتم؟ انگار که مثلا ، مثلا......نمیدونم چطوری توصیفش کنم ولی هر چی بود خیلی خوب بود.
بعد از ده دقیقه رسیدیم به یه پارک که واقعا خیلی خوشگل بود.
جیسونگ: واییییی چقدر خوشگلهه!
مینهو: اره خیلیی!
یهو یه باد سرد اومد و باعث شد خودمو بغل کنم.
مینهو: سردته؟
بعد سوییشرت خودشو در اورد و داد بهم.
مینهو: بیا اینو بپوش
جیسونگ: خودت سردت میشه.
مینهو: نه این کلفته سردم نمیشه بپوشش.
ازش گرفتم و پوشیدمش. با هر کدوم از حرکاتش بیشتر....عاشقش میشم! اره من عاشقش شدم
جیسونگ: اول بریم قدم بزنیم بعد بریم همون رستورانی که هردومون میریم.
مینهو: باشه، بیا از این سمتی بریم. یکم که راه بریم میرسیم به یه پارک قشنگ.
جیسونگ: باشه بریمم!
ویو مینهو
وایی چقدر عشقم خر ذوقه!.....ببین درسته دوسش دارم ولی نباید دیگه اینجوری بگمم! ولی اخه.....حالا چه اشکالی داره تو ذهن خودمه که.
با جیسونگ شروع کردیم به راه رفتن. بعد ۱۰ دقیقه یه بستنی فروشی دیدیم.
مینهو: یه لحطه وایسا برم بستنی بگیرم بیام، چه بستنی میخوری؟
جیسونگ: اوم توت فرنگی
مینهو: باشه الان میام.
رفتم دم بستنی فروشی و سفارش دادم. بعد چند دقیقه بستنی رو گرفتم و خواستم برم که دیدم یه مرد تقریبا ۳۰ ساله داره با جیسونگ دعوا میکنه.
مینهو: آقا ببخشید میشه این یه لحطه اینجا باشه ؟ الان میام.
بستنی فروش: اره پسرم اشکال نداره.
مینهو: ممنون
رفتم پیش جیسونگ.
مینهو: جیسونگ چی شده؟
جیسونگ: مینهو ، داشتم راه میرفتم که یهو این مرده خورد بهم و آبمیوه داخل دستش ریخت روم بعد الان میگه تقصیر منه.
یعنی چی؟ چقدر پروعه!
مینهو: تو باید حواست باشه که کجا میری!
مرده: اون سر راه ایستاده! اون آبمیوه دوست دخترم بود! باید خودش هم پولشو بده هم از دوست دخترم معذرت خواهی کنه!
جیسونگ: من کاری نکردم که بخوام معذرت خواهی کنم!
مرده میخواست با مشت بزنه تو صورت جیسونگ که دستشو گرفتم.
مینهو: دفعه آخرت باشه همچین غلطی میکنی! همین الان از اینجا میری یا زنگ میزنم به پلیس!
مرده با عصبانیت رفت.
جیسونگ: مینهو خوبی؟!
مینهو: اره خوبم خودت خوبی؟
جیسونگ: اره به لطف تو. ببخشید که دردسر درست کردم.
مینهو: تقصیر تو نیود اون مرده کور بود. لباست خیلی خیس شده؟
جیسونگ: فقط سوییشرتم خیس شده که درش اوردم چیز خاصی نیست، بستنی ها کو؟!
مینهو: اونجاس الان میارمش.
رفتم و بستنی هارو برداشتم و از اون مرده تشکر کردم.
مینهو: خب اینم از بستنی ها دیگه بریم.
جیسونگ: باشه
ویو جیسونگ
با اون حرکتی که زد بدجور روش کراش زدم. اخه یه ادم چقدر میتونه باحال باشه؟! وقتی اون حرفو به مرده زد چرا یه حس خیلی خوبی گرفتم؟ انگار که مثلا ، مثلا......نمیدونم چطوری توصیفش کنم ولی هر چی بود خیلی خوب بود.
بعد از ده دقیقه رسیدیم به یه پارک که واقعا خیلی خوشگل بود.
جیسونگ: واییییی چقدر خوشگلهه!
مینهو: اره خیلیی!
یهو یه باد سرد اومد و باعث شد خودمو بغل کنم.
مینهو: سردته؟
بعد سوییشرت خودشو در اورد و داد بهم.
مینهو: بیا اینو بپوش
جیسونگ: خودت سردت میشه.
مینهو: نه این کلفته سردم نمیشه بپوشش.
ازش گرفتم و پوشیدمش. با هر کدوم از حرکاتش بیشتر....عاشقش میشم! اره من عاشقش شدم
۷.۳k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.