P:2
P:2
رسیدیم ب ی عمارت بزرگ دهنم وا موند
جیهوپ دستمو گرفت و بردم داخل
جیهوپ: یونگیییییی بیا ببین برات دختر اوردم
دیدم ی پسر خوشتیپ و جذاب داشت از راه پله میومد پایین
یونگی: چتع این کیع(سرد)
جیهوپ: این از این ب بد دخترع من میرم ت هم باهاش اشنا شو
جیهوپ رفت
ات: سلام
یونگی: سلام بیا بشین
رفتم نشستم
یونگی: خو....معرفی کن
ات من..پارک اتم و ۱۵ سالمع
یونگی: خوبع منم مین یونگیم هرگاه شوگا صدام میزنن و ۲۷ سالع
ات: چی صدات کنم
یونگی: بابا.
ات: باشه..
یونگی: باید ی سر قانون..
ات: چ قانونی
یونگی: مگ من بت اجازع دادم حرف بزنی(داد)
ات: ب..بخشید بابا
یونگی:
۱بدون اجازم نمیری بیرون
۲وسط حرفم نپر
۳خوب درساتو میخونی همیشه باید ۲۰ بگیری
۴ توی مدرسه با هیچ پسری لاس نمیزنی
۵از حرفام چون و چرا نکن
ات:.....
یونگی:میتونی حرف بزنی
ات: من از مدرسه بدم میاد
یونگی: نکنه میخوای تنبیهت کنم
ات: نه نه باشع بابا گوه خوردم
یونگی:هوم
ات:بابایی تو کارت چیع؟
یونگی:بزرگ ترین مافیای جهان
ات: واقا ینی من بابای مافیا دارم
یونگی: همینطور میبینی اره
ات: بابا
یونگی: بگو
ات: چرا انق شبیه گربه هایی
یونگی: واتفاک....نمیدونم
ات: رنگ مورد علاقت؟
یونگی: سفید سیاه(سرد)
ات: رپری؟
یونگی: هوم
ات: پس مث همیمم ولی من خوابو خیلی دوس دارم
یونگی: همچنین(سرد)
ات: گرسنمع
یونگی: ب اجوما بگو برات غذا درس کنع
پا شدم رفتم توی اشپز خونه و به اجوما گفتم برام رامیون درس کنع
خدمتکار: ۲ روزع از اینجا فرار میکنی
ات: چرا
خدمتکار: چون اون سرد و بی احساسه و خیلی بی رحمه و سادیسم داره
ات: اشکاب ندارع من بابامو دوس دارم
خدمتکار: عایششش
اجوما کاسه رامیون رو روی اپن گذاشت و شروع کردم ب خوردن از اجوما تشکر کردم رفتم توی سالن دیدم بابا نیس رفتم ت اتاقش دیدم خواب بود منم رفتم پیشش خوابیدم
یونگی:....
شرطا
لایک:۵
رسیدیم ب ی عمارت بزرگ دهنم وا موند
جیهوپ دستمو گرفت و بردم داخل
جیهوپ: یونگیییییی بیا ببین برات دختر اوردم
دیدم ی پسر خوشتیپ و جذاب داشت از راه پله میومد پایین
یونگی: چتع این کیع(سرد)
جیهوپ: این از این ب بد دخترع من میرم ت هم باهاش اشنا شو
جیهوپ رفت
ات: سلام
یونگی: سلام بیا بشین
رفتم نشستم
یونگی: خو....معرفی کن
ات من..پارک اتم و ۱۵ سالمع
یونگی: خوبع منم مین یونگیم هرگاه شوگا صدام میزنن و ۲۷ سالع
ات: چی صدات کنم
یونگی: بابا.
ات: باشه..
یونگی: باید ی سر قانون..
ات: چ قانونی
یونگی: مگ من بت اجازع دادم حرف بزنی(داد)
ات: ب..بخشید بابا
یونگی:
۱بدون اجازم نمیری بیرون
۲وسط حرفم نپر
۳خوب درساتو میخونی همیشه باید ۲۰ بگیری
۴ توی مدرسه با هیچ پسری لاس نمیزنی
۵از حرفام چون و چرا نکن
ات:.....
یونگی:میتونی حرف بزنی
ات: من از مدرسه بدم میاد
یونگی: نکنه میخوای تنبیهت کنم
ات: نه نه باشع بابا گوه خوردم
یونگی:هوم
ات:بابایی تو کارت چیع؟
یونگی:بزرگ ترین مافیای جهان
ات: واقا ینی من بابای مافیا دارم
یونگی: همینطور میبینی اره
ات: بابا
یونگی: بگو
ات: چرا انق شبیه گربه هایی
یونگی: واتفاک....نمیدونم
ات: رنگ مورد علاقت؟
یونگی: سفید سیاه(سرد)
ات: رپری؟
یونگی: هوم
ات: پس مث همیمم ولی من خوابو خیلی دوس دارم
یونگی: همچنین(سرد)
ات: گرسنمع
یونگی: ب اجوما بگو برات غذا درس کنع
پا شدم رفتم توی اشپز خونه و به اجوما گفتم برام رامیون درس کنع
خدمتکار: ۲ روزع از اینجا فرار میکنی
ات: چرا
خدمتکار: چون اون سرد و بی احساسه و خیلی بی رحمه و سادیسم داره
ات: اشکاب ندارع من بابامو دوس دارم
خدمتکار: عایششش
اجوما کاسه رامیون رو روی اپن گذاشت و شروع کردم ب خوردن از اجوما تشکر کردم رفتم توی سالن دیدم بابا نیس رفتم ت اتاقش دیدم خواب بود منم رفتم پیشش خوابیدم
یونگی:....
شرطا
لایک:۵
۵۱.۸k
۲۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.