پارت ۵
عضو هشتم
پارت 5
جونکوک:من کجا بخوابم خوابم میاد
ا\ت:خوابالو روی کاناپه
جونکوک :میخوام روی تختم بخوابم
ا\ت:نمیشه
جونکوک:میشه
ا\ت:نمیشه
کوکی:میشه
نامی:خب از همین روز اول کل کل این دوتا شروع شد جونکوک کم بود یکی مثل خودش اومد همه بجز ا\ت و جونکوک داشتن میخندیدن که یهو جونکوک و ا\ت عصبانی نگاشون کردن و اعضا رفتن
ا\ت:میشه بیای کمکم دوستم الان میاد میخوام برم پیشش
جونکوک :اول اینجا رو تمیز کن
ا\ت:اون بیاد باهم تمیز کنیم
جونکوک :باشه
جونکوک دستتش رو گرفت و بلندش کرد داشتم اومدن بیرون تا اینکه اومد بشینه پاش لیز خورد و افتاد روی جونکوک و بقیه گفتن:اوووووووو
ا\ت سریع پاشید و یک لبخند مصنوعی زد و نشست روی مبل
نامی :ا\ت از الانیک چیز بهت بگم
¹یه هیت ها توجه نکن
²قطعا با یکی از ما ها شیپ میشی پس ناراحت نشو
ا\ت :ممنون که گفتی من برم که دوستم اومد
دوستم ارمی بود نمیدونم قراره چا گندی به بار بیاره وقتی در رو باز کرد دوید طرف اعضا منم دنبالش که بقلشون نره
ا\ت:هانا وایساااا (داد)
هانا :ولم کن
ا\ت :بچه ها فرار کنید( داد)
تهیونگ : چرا (داد)
ا\ت: دوستم ارمیه
چرا میخندید
ته ته:اشکالی نداره
ا\ت :اوپا بایسش تویی
(همه ی اینا ها ا\ت داره دنبال هانا میکنه)
همه یک لحضه وایسادن حتی هانا🤦♀
وایییی ابروم رفت بهش گفتم اوپا
ا\ت:ببخشید و دوید دنبال هانا وایسا که اومدم
هانا اخر رسید به ته ته و بغلش کرد و زد زیر گریه بهش رسیدم و گرفتمش بردمش توی اتاق
«مکالمه توی اتاق»
ا\ت:مشنگ است چی کار بود کردی به تهیونگ گفتم اوپا
هانا:خب گفتی که گفتی
ا\ت از خجالت اب شدم
هانا : حالا چرا گفتی بیام
ا\ت :تا ازت کار بکشم
هانا:پدررررررررر س...گ
ا\ت همینه که هست
بعد از یک ساعت کارشون تموم شد
اومدن بیرون هانا داشت می رفت که دیدیم پسرا دارن گیم میزن چون ما دوتا اریم بودیم نزدیک شدیم و بهشون زل زده بودیم که یهو همشون برگشتن سریع خودمون رو جمع کردم و بهشون خندیدن هانا داشت می رفت که تهیونگ گفت :نونا به دوستت بگو هنوز باشه
ا\ت تا اومد بگه نه هانا رفت طرف تهیونگ و گفت :باشه ته ته جونم تازه فهمید چه سوتی داده و معذرت خواهی کرد و گفت اشکالی نداره ا\ت دم گوشش گفت :ببین همچین حسی خوبه یانه و هانا زدش
کوک :،چه بازی کنیم ؟
ا\ت قایموشک و جرعت و حقیقت
جین :نه
ا\ت لطفا (با حالت کیوتی )
جین :باشه بابا
نامی :ما گفتیم یک بازی ساده نیومدی حالا برای اون اومدی
جین: بله (خنده شیشکه پاکنی)
ا\ت:اول قایموشک
شوگا چشم گزاشت و رفیتیم قایم شدیم من وکوک یکجا بویدم جاش خیلی تنگ بود به هم چسبیده بودیم ا\ت از پرسید :میتونم اوپا صدات کنم ؟کوکی:بله من میتونم نونا صدات کنم ؟(ارام)ا\ت :بله
اسلاید اول:کاور
اسلاید دوم :قیافه ا\ت
اسلاید ۳و۴ :قیافش و تیپش
پارت 5
جونکوک:من کجا بخوابم خوابم میاد
ا\ت:خوابالو روی کاناپه
جونکوک :میخوام روی تختم بخوابم
ا\ت:نمیشه
جونکوک:میشه
ا\ت:نمیشه
کوکی:میشه
نامی:خب از همین روز اول کل کل این دوتا شروع شد جونکوک کم بود یکی مثل خودش اومد همه بجز ا\ت و جونکوک داشتن میخندیدن که یهو جونکوک و ا\ت عصبانی نگاشون کردن و اعضا رفتن
ا\ت:میشه بیای کمکم دوستم الان میاد میخوام برم پیشش
جونکوک :اول اینجا رو تمیز کن
ا\ت:اون بیاد باهم تمیز کنیم
جونکوک :باشه
جونکوک دستتش رو گرفت و بلندش کرد داشتم اومدن بیرون تا اینکه اومد بشینه پاش لیز خورد و افتاد روی جونکوک و بقیه گفتن:اوووووووو
ا\ت سریع پاشید و یک لبخند مصنوعی زد و نشست روی مبل
نامی :ا\ت از الانیک چیز بهت بگم
¹یه هیت ها توجه نکن
²قطعا با یکی از ما ها شیپ میشی پس ناراحت نشو
ا\ت :ممنون که گفتی من برم که دوستم اومد
دوستم ارمی بود نمیدونم قراره چا گندی به بار بیاره وقتی در رو باز کرد دوید طرف اعضا منم دنبالش که بقلشون نره
ا\ت:هانا وایساااا (داد)
هانا :ولم کن
ا\ت :بچه ها فرار کنید( داد)
تهیونگ : چرا (داد)
ا\ت: دوستم ارمیه
چرا میخندید
ته ته:اشکالی نداره
ا\ت :اوپا بایسش تویی
(همه ی اینا ها ا\ت داره دنبال هانا میکنه)
همه یک لحضه وایسادن حتی هانا🤦♀
وایییی ابروم رفت بهش گفتم اوپا
ا\ت:ببخشید و دوید دنبال هانا وایسا که اومدم
هانا اخر رسید به ته ته و بغلش کرد و زد زیر گریه بهش رسیدم و گرفتمش بردمش توی اتاق
«مکالمه توی اتاق»
ا\ت:مشنگ است چی کار بود کردی به تهیونگ گفتم اوپا
هانا:خب گفتی که گفتی
ا\ت از خجالت اب شدم
هانا : حالا چرا گفتی بیام
ا\ت :تا ازت کار بکشم
هانا:پدررررررررر س...گ
ا\ت همینه که هست
بعد از یک ساعت کارشون تموم شد
اومدن بیرون هانا داشت می رفت که دیدیم پسرا دارن گیم میزن چون ما دوتا اریم بودیم نزدیک شدیم و بهشون زل زده بودیم که یهو همشون برگشتن سریع خودمون رو جمع کردم و بهشون خندیدن هانا داشت می رفت که تهیونگ گفت :نونا به دوستت بگو هنوز باشه
ا\ت تا اومد بگه نه هانا رفت طرف تهیونگ و گفت :باشه ته ته جونم تازه فهمید چه سوتی داده و معذرت خواهی کرد و گفت اشکالی نداره ا\ت دم گوشش گفت :ببین همچین حسی خوبه یانه و هانا زدش
کوک :،چه بازی کنیم ؟
ا\ت قایموشک و جرعت و حقیقت
جین :نه
ا\ت لطفا (با حالت کیوتی )
جین :باشه بابا
نامی :ما گفتیم یک بازی ساده نیومدی حالا برای اون اومدی
جین: بله (خنده شیشکه پاکنی)
ا\ت:اول قایموشک
شوگا چشم گزاشت و رفیتیم قایم شدیم من وکوک یکجا بویدم جاش خیلی تنگ بود به هم چسبیده بودیم ا\ت از پرسید :میتونم اوپا صدات کنم ؟کوکی:بله من میتونم نونا صدات کنم ؟(ارام)ا\ت :بله
اسلاید اول:کاور
اسلاید دوم :قیافه ا\ت
اسلاید ۳و۴ :قیافش و تیپش
۸۸۵
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.