پارت ۱۷ فیک کوک
مرسی که میخونی شرایط پارت بعدی رو آخر فیک گذاشتم.
ویو ات
گفتم
+چجوری میتونم حافظه ش رو برگردونم
﷼کنارش باش از خاطراتتون بگو و صحنه رو براش باز سازی کن
+فهمیدم
از اتاق دکتر زدم بیرون رفتم تو اتاق کوک
تق...تق.
_بیا تو
+بهتری؟
_گفتم که خانوم، من نه شما رو میشناسم و نه میدونم که کی هستی!
+میدونم ، میدونم منو یادتون نمیاد ولی من خوب شما رو یادمه .
_خب بگو تو کی هستی؟
+من لی اتم خدمتکار شخصیتون .
_خدمتکار شخصیم؟
+بله توافق نامه ی کاریم تو خونه تونه
_خیلی خب باشه
+میتونم بپرسم تا چه حدی خاطراتتون رو یادت میاد؟
_اینطور که دکتر میگه هیچی از ۴ سال اخیر یادم نمیاد
+آها
دکتر اومد توی اتاق
ویو کوک
این دختر هر کی که بود خیلی خوشگل بود.
﷼سلام آقای جئون بهترید؟
_بله خوبم
﷼خوبه . چند تا دارو هست که فرستادم براتون بگیرن
_ممنون.دکتر؟
﷼بلع
_کی میتونم مرخص شم؟
﷼میتونید امروز مرخص شید!
_بله ممنون.
دکتر از اتاق رفت بیرون
_گفتی خدمتکار شخصی منی،..خب برو و منو مرخص کن میخوام برگردم خونه و تو خونه استراحت کنم
+چشم
_درضمن باهام ......
+بله میدونم رسمی حرف نزنم چون خوشتون نمیاد . قبلا بهم گفتین
_خیلی خب برو
[فلش بک تو خونه یک روز بعد از مرخص شدن]
از دیروز که اومدیم خونه ات خیلی مواظبمه و .....
_اتتتتتتت
+بلعع
_بیا میخوام راجب ی موضوعی باهات حرف بزنم . از وقتی که اینجایی هر اتفاقی که افتاده و خبر داری رو بگو چه بین منو تو چه بین منو بقیه فرقی نداره هرچی میدونی رو بگو
+خب راستش شماومن.........................[خلاصه که کل اتفاقاتی که تا الان افتاده رو براش توضیح داد یعنی هرچی که خوندین[حال ندارم توضیح بدم🤗]]
+آره دیه اینجوریه
_یعنی میگی من به تو علاقه داشتم و تو و من س*س داشتیم و الان تو بارداری؟من بخاطر اینکه تورو نجات دادم تو بیمارستان بودم؟و....
+هوم
_من از کجا بفهمم راست میگی؟ از کجا بفهمم که تو واقعا بچه ی منو تو شکمت داری و...؟
+خب میریم آزمایشگاه
_باشه فردا میریم آزمایشگاه
[فلش بک فردا تو آزمایشگاه بعد از آزمایش دادن]
ویو ات
آزمایش دادم و برگشتم پیش کوک و باهم رفتیم سمت پذیرش و[علامت خانمی که کار میکرده اونجا دیه|]
_+سلام
|سلام بفرمایید
+ببخشید من لی اتم آزمایش....
|بلع آزمایش تشخیص پدر داشتین .[نمیدونم اسم آزمایشش چیه ولی میدونم همچین آزمایشی هست]
+بلع میخواستم بدونم کی جواب آزمایشم میاد؟؟
|احتمالا ۴۰ روز دیگه
_چی ۴۰ روز دیگه. زودتر نمیشه
|الان آزمایشگاه خیلی کار داره نمیشه زود تر از این
+هومم میفهمم
_ممنون
اومدیم بیرون و سوار ماشین شدیم و به سمت خونه حرکت کردیم
+میتونم بدونم الان تکلیف چیه؟
_خب تا زمانی که جواب آزمایش بیاد پیش من میمونی
+خب
_چی خب ؟
+خب به جمالت اگه تو بابای بچه بودی چی؟
_مسئولیتتون رو قبول میکنم!
+هممم.میگم چیزی یادت نیومده ؟
_نه فقط دیشب ی خواب دیدم که به نظرم آشنا بود
+چه خوابی.؟
_خب تو مهمونی بودیم ، من و تو.........
+من لباس قرمز پوشیده بودم و ....لبامون بهم خورد و منو دزدین و...........
_هوم
+یکی از خاطراتت برگشته🙂
رسیدیم تو خونه و رفتم تو اتاقم و ی دوش آب گرم گرفتم و توی وان خوابیدم و داشتن فکر میکردم که چجوری میتونم حافظه ش رو برگردونم؟!
_اتتتتتت [وارد اتاق ات شده بود ]
+بلعععع
_کجایی؟این همه صدات زدم!
+حموم
_آها خب باشه تموم شد بیا اتاقم
+چشم
و بلند شدم رفتم بیرون لباسام رو پوشیدم و دور موهای خیسم ی حوله پیچیدم و رفتم بالا
تق..تق
_بیا تو
+چشم ....کاری داشتید ؟
_خوابیده بودم که ی چیزایی یادم اومدم . تو چند وقته که با من آشنا شدی؟
+حدودا یک ماهِ
_فکر نکنم این چیزی که یادم اومده برای ۱ ماه اخیر بوده باشه
+خب میتونم کمکتون کنم؟
_نه نه میتونی بری!
+باشه
_برو موهاتو خشک کن
+ممنون که به فکری ولی نمیتونم
_چرا ؟
+چون بلنده و نمیتونم همزمان با سشوار شونه کنم، اگرم اول سشوار کنم و بعد شونه ،موهام گره میخوره و شونه نمیشه . پس میزارم همینجوری خشک شه
_بشین خودم برات خشک میکنم
+چشم
نشستم و کوک سشوار و رو روشن کرد و شروع کرد
ویو کوک
داشتم موهاش رو خشک میکردم موهاش بوی خوبی میداد
[۳۰ مین بعد]
بعد از ۳۰ پین سشوار کردن موهاش کاملا خشک شده بود
_آخيش بالاخره تموم شد
+ببخشید زحمتتون دادم کوتاشون میکنم
_نه نمیخواد کوتاه کنی[یکم عصبی]
+چشم ارباب
ارباب..ارب..اب...اربا..ب..[اکو شدن کلمه ی ارباب]
سرم با اکو شدن این کلمه تیر میکشید و گیج میرفت و نشستم رو تخت
+حالت..ون خوبه..؟[خیلی ناواضح و کند [مثل صحنه ی فیلما وقتی یارو یچیزیش میشه دیع]]
و............................
حمایت کنید.شرایط پارت بعد
۱۵لایک و ۱۵کامنت
فالو فراموش نشه 🤗🙃☺️
ویو ات
گفتم
+چجوری میتونم حافظه ش رو برگردونم
﷼کنارش باش از خاطراتتون بگو و صحنه رو براش باز سازی کن
+فهمیدم
از اتاق دکتر زدم بیرون رفتم تو اتاق کوک
تق...تق.
_بیا تو
+بهتری؟
_گفتم که خانوم، من نه شما رو میشناسم و نه میدونم که کی هستی!
+میدونم ، میدونم منو یادتون نمیاد ولی من خوب شما رو یادمه .
_خب بگو تو کی هستی؟
+من لی اتم خدمتکار شخصیتون .
_خدمتکار شخصیم؟
+بله توافق نامه ی کاریم تو خونه تونه
_خیلی خب باشه
+میتونم بپرسم تا چه حدی خاطراتتون رو یادت میاد؟
_اینطور که دکتر میگه هیچی از ۴ سال اخیر یادم نمیاد
+آها
دکتر اومد توی اتاق
ویو کوک
این دختر هر کی که بود خیلی خوشگل بود.
﷼سلام آقای جئون بهترید؟
_بله خوبم
﷼خوبه . چند تا دارو هست که فرستادم براتون بگیرن
_ممنون.دکتر؟
﷼بلع
_کی میتونم مرخص شم؟
﷼میتونید امروز مرخص شید!
_بله ممنون.
دکتر از اتاق رفت بیرون
_گفتی خدمتکار شخصی منی،..خب برو و منو مرخص کن میخوام برگردم خونه و تو خونه استراحت کنم
+چشم
_درضمن باهام ......
+بله میدونم رسمی حرف نزنم چون خوشتون نمیاد . قبلا بهم گفتین
_خیلی خب برو
[فلش بک تو خونه یک روز بعد از مرخص شدن]
از دیروز که اومدیم خونه ات خیلی مواظبمه و .....
_اتتتتتتت
+بلعع
_بیا میخوام راجب ی موضوعی باهات حرف بزنم . از وقتی که اینجایی هر اتفاقی که افتاده و خبر داری رو بگو چه بین منو تو چه بین منو بقیه فرقی نداره هرچی میدونی رو بگو
+خب راستش شماومن.........................[خلاصه که کل اتفاقاتی که تا الان افتاده رو براش توضیح داد یعنی هرچی که خوندین[حال ندارم توضیح بدم🤗]]
+آره دیه اینجوریه
_یعنی میگی من به تو علاقه داشتم و تو و من س*س داشتیم و الان تو بارداری؟من بخاطر اینکه تورو نجات دادم تو بیمارستان بودم؟و....
+هوم
_من از کجا بفهمم راست میگی؟ از کجا بفهمم که تو واقعا بچه ی منو تو شکمت داری و...؟
+خب میریم آزمایشگاه
_باشه فردا میریم آزمایشگاه
[فلش بک فردا تو آزمایشگاه بعد از آزمایش دادن]
ویو ات
آزمایش دادم و برگشتم پیش کوک و باهم رفتیم سمت پذیرش و[علامت خانمی که کار میکرده اونجا دیه|]
_+سلام
|سلام بفرمایید
+ببخشید من لی اتم آزمایش....
|بلع آزمایش تشخیص پدر داشتین .[نمیدونم اسم آزمایشش چیه ولی میدونم همچین آزمایشی هست]
+بلع میخواستم بدونم کی جواب آزمایشم میاد؟؟
|احتمالا ۴۰ روز دیگه
_چی ۴۰ روز دیگه. زودتر نمیشه
|الان آزمایشگاه خیلی کار داره نمیشه زود تر از این
+هومم میفهمم
_ممنون
اومدیم بیرون و سوار ماشین شدیم و به سمت خونه حرکت کردیم
+میتونم بدونم الان تکلیف چیه؟
_خب تا زمانی که جواب آزمایش بیاد پیش من میمونی
+خب
_چی خب ؟
+خب به جمالت اگه تو بابای بچه بودی چی؟
_مسئولیتتون رو قبول میکنم!
+هممم.میگم چیزی یادت نیومده ؟
_نه فقط دیشب ی خواب دیدم که به نظرم آشنا بود
+چه خوابی.؟
_خب تو مهمونی بودیم ، من و تو.........
+من لباس قرمز پوشیده بودم و ....لبامون بهم خورد و منو دزدین و...........
_هوم
+یکی از خاطراتت برگشته🙂
رسیدیم تو خونه و رفتم تو اتاقم و ی دوش آب گرم گرفتم و توی وان خوابیدم و داشتن فکر میکردم که چجوری میتونم حافظه ش رو برگردونم؟!
_اتتتتتت [وارد اتاق ات شده بود ]
+بلعععع
_کجایی؟این همه صدات زدم!
+حموم
_آها خب باشه تموم شد بیا اتاقم
+چشم
و بلند شدم رفتم بیرون لباسام رو پوشیدم و دور موهای خیسم ی حوله پیچیدم و رفتم بالا
تق..تق
_بیا تو
+چشم ....کاری داشتید ؟
_خوابیده بودم که ی چیزایی یادم اومدم . تو چند وقته که با من آشنا شدی؟
+حدودا یک ماهِ
_فکر نکنم این چیزی که یادم اومده برای ۱ ماه اخیر بوده باشه
+خب میتونم کمکتون کنم؟
_نه نه میتونی بری!
+باشه
_برو موهاتو خشک کن
+ممنون که به فکری ولی نمیتونم
_چرا ؟
+چون بلنده و نمیتونم همزمان با سشوار شونه کنم، اگرم اول سشوار کنم و بعد شونه ،موهام گره میخوره و شونه نمیشه . پس میزارم همینجوری خشک شه
_بشین خودم برات خشک میکنم
+چشم
نشستم و کوک سشوار و رو روشن کرد و شروع کرد
ویو کوک
داشتم موهاش رو خشک میکردم موهاش بوی خوبی میداد
[۳۰ مین بعد]
بعد از ۳۰ پین سشوار کردن موهاش کاملا خشک شده بود
_آخيش بالاخره تموم شد
+ببخشید زحمتتون دادم کوتاشون میکنم
_نه نمیخواد کوتاه کنی[یکم عصبی]
+چشم ارباب
ارباب..ارب..اب...اربا..ب..[اکو شدن کلمه ی ارباب]
سرم با اکو شدن این کلمه تیر میکشید و گیج میرفت و نشستم رو تخت
+حالت..ون خوبه..؟[خیلی ناواضح و کند [مثل صحنه ی فیلما وقتی یارو یچیزیش میشه دیع]]
و............................
حمایت کنید.شرایط پارت بعد
۱۵لایک و ۱۵کامنت
فالو فراموش نشه 🤗🙃☺️
۲۶.۲k
۲۳ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.