kooki👿
🐤part 33🐤
🐻❄kooki🐻❄
ه.ی:آره معلومه
جونگ کوک نگاه شیطونی به سر تا پام انداخت و لبخند مر موزی زد و بهم نزدیک تر شد
ه.ی:یاااااااا خطرناک شدی
از زیر دستش فرار کردم و سمت پسرا دویدم اونم دنبال میومد
کوک:فقط دعا کن نگیرمت ه.ی
گوشه دیوار گیرم آورد و صورتمو توی دستاش گرفت
یهو نامجون مشتی به کمر جونگ کوک زد
نامجون :چیکار میکنی؟؟
منم از فرست استفاده کردم و در رفتم
کوک:بالاخره تنها میشه خانم ه.ی
خنده ریزی کردم و سمت جین که داشت آشپزی میکرد رفتم
ه.ی:به به چی درست میکنی؟
جین:واای ترسوندی منووو
ه.ی:ببخشید😅
......
تا پارت بعد بابای 💜👋
Faitying baby 💙💚
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
🐻❄kooki🐻❄
ه.ی:آره معلومه
جونگ کوک نگاه شیطونی به سر تا پام انداخت و لبخند مر موزی زد و بهم نزدیک تر شد
ه.ی:یاااااااا خطرناک شدی
از زیر دستش فرار کردم و سمت پسرا دویدم اونم دنبال میومد
کوک:فقط دعا کن نگیرمت ه.ی
گوشه دیوار گیرم آورد و صورتمو توی دستاش گرفت
یهو نامجون مشتی به کمر جونگ کوک زد
نامجون :چیکار میکنی؟؟
منم از فرست استفاده کردم و در رفتم
کوک:بالاخره تنها میشه خانم ه.ی
خنده ریزی کردم و سمت جین که داشت آشپزی میکرد رفتم
ه.ی:به به چی درست میکنی؟
جین:واای ترسوندی منووو
ه.ی:ببخشید😅
......
تا پارت بعد بابای 💜👋
Faitying baby 💙💚
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
۱۱.۲k
۱۶ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.