(پارت 36) .I wish I never saw it
ت ا: هیچی
جیمین: هیچی توله؟ نکنه داری به من میخندی؟
وقتی فهمید دارم درباره خودش میخندم زدم زیره خنده
جیمین: با خنده... پدر سوخته
دیگه بینمون حرفی نشد رفتیم خونه بدون اینکه لباسامو عوض کنم نشستم رو کاناپه هرچی تو مشما بودو خالی کردم رو میز جیمین اومد تو داشتم سعی میکردم پوست لواشکو جدا کنم
جیمین: اول پاشو لباستو عوض کن
ت ا: بدون اینکه سرمو بلند کنم... نمیخوام
جیمین: که نمیخوای؟
ت ا: بازم سرمو بلند نکردم... اهوم
جیمین: که ایــنطور
یهو انگار یکی بلندم کرد جیغی از سره ترس زدم یقه لباسشو سفت چسبیدم
ت ا: با اخم گفتم... این چه کاری بود
همین که میرفت جوابمو داد
جیمین: توله انجوری اخم نکن میخورمتا
خندم گرفت گذاشتم روتخت
ت ا: حالا که خودت اوردیم... خودتم لباسامو میدی
داشت با لباسای تو کمد ور میرفت فکر کردم میخواد لباسمو بده بولیزمو در اوردم دره کمدو بست بهم نگاه کرد
جیمین: عه... حالا که اینطوره شما همینجوری لخت میمونی لباسم دستش بود
ت ا: چی نخیر... لباسمو بده
جیمین: نوچ
بلند شدم تا لباسمو ازش بگیرم
ت ا: لباسمو بده
جیمین: سرشو تکون داد لباسو برد بالای سرش قد بلندی کردم تا ازش بگیرم .. نوچ نوچ
همین که عقبی میرفت پاش گیر کرد افتاد رو تخت تعادلمو از دست دادم افتادم روش همینجوری بهم زل زدیم
بچه ها بهتره لایک کنید تا فیک بعدی بزارم
جیمین: هیچی توله؟ نکنه داری به من میخندی؟
وقتی فهمید دارم درباره خودش میخندم زدم زیره خنده
جیمین: با خنده... پدر سوخته
دیگه بینمون حرفی نشد رفتیم خونه بدون اینکه لباسامو عوض کنم نشستم رو کاناپه هرچی تو مشما بودو خالی کردم رو میز جیمین اومد تو داشتم سعی میکردم پوست لواشکو جدا کنم
جیمین: اول پاشو لباستو عوض کن
ت ا: بدون اینکه سرمو بلند کنم... نمیخوام
جیمین: که نمیخوای؟
ت ا: بازم سرمو بلند نکردم... اهوم
جیمین: که ایــنطور
یهو انگار یکی بلندم کرد جیغی از سره ترس زدم یقه لباسشو سفت چسبیدم
ت ا: با اخم گفتم... این چه کاری بود
همین که میرفت جوابمو داد
جیمین: توله انجوری اخم نکن میخورمتا
خندم گرفت گذاشتم روتخت
ت ا: حالا که خودت اوردیم... خودتم لباسامو میدی
داشت با لباسای تو کمد ور میرفت فکر کردم میخواد لباسمو بده بولیزمو در اوردم دره کمدو بست بهم نگاه کرد
جیمین: عه... حالا که اینطوره شما همینجوری لخت میمونی لباسم دستش بود
ت ا: چی نخیر... لباسمو بده
جیمین: نوچ
بلند شدم تا لباسمو ازش بگیرم
ت ا: لباسمو بده
جیمین: سرشو تکون داد لباسو برد بالای سرش قد بلندی کردم تا ازش بگیرم .. نوچ نوچ
همین که عقبی میرفت پاش گیر کرد افتاد رو تخت تعادلمو از دست دادم افتادم روش همینجوری بهم زل زدیم
بچه ها بهتره لایک کنید تا فیک بعدی بزارم
۱۴۶.۸k
۲۹ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.