پارت 28

پارت 28
سریع رفتم پایین فکر کنم ته رفته باشه چون ن ماشینش بود ن خودش ولش دیرم شده سوار ماشینم شدم بعد 15 مین رسیدم وقتی در رو باز کردم بوی الکل و سیگار حالمو بد کرد ولی عادت میکنم وقتی وارد شدم همه نگاها رفت رو من ک اون وو اومد سمتم( یکی از هم کلاسی های ات)
اون وو:افتخار رقصیدن با شمارو دارم مادمازل
ات:بله 🤭
ات ویو: یکمی باهم رقصیدیم اون وو دستش روی کمرم بود و منم دستم رو شونش، نگاه های سنگینی رو رو خودم حس میکردم ولی اهمیت ندادم بعد رقص نگاهم به کوک اوفتاد ک خیلیییییییییی جذاب شده بود ولی وقتی به صورتش نگاه کردم ترسیدم خیلی عصبانی بود درحدی ک چشاش قرمز شده بود و پشت سر هم الکل میخورد نمیدونم چرا ولی نگرانش شدم رفتم کنارش
ات:جونگ کوک حالت خوبه
کوک:چرا لباست انقدر بازه( خیلی عصبی و در تلاش ک صداش بالا نره)
ات:به تو چ
ادمین:کوک محکم لیوان الکل رو به میز کوبید
کوک:جواب سوالمو بده
ات:به تو ربطی نداره من هرکاری بخوام میکنم
ات ویو:صورت کوک کامل قرمز بود بلند شد خیلی ترسیدم محکم دستمو گرفت کشید ک خیلی دردم اومد
ات:اخخخ دستم ولم کن
کوک:خفه شوووووو( داد و عصبی )
.......................
اصلا حمایت نمیکنین